گنجور

 
رضاقلی خان هدایت

و هُوَ مولانا عبدالرّزّاق. جامع علوم عقلی و نقلی و تلمیذ مولانا صدرای شیرازی. گوهر مراد و شوارق از جملهٔ تصانیف محقّقانهٔ اوست و بر فصوص الحکم شیخ ابن عربی به فارسی شرحی نوشته. در حکمت عقلی نادرهٔ زمان و وحید اوان خود بوده. چهار و پنج هزار بیت دیوانش به نظر رسید. این چند بیت او قلمی گردید. رَحْمةٌ اللّهِ عَلَیه:

گفته‌ای بیدار باید عاشق دیدار ما

پاس این حرف تو دارد دیدهٔ بیدار ما

تو به هر کوچه خرامان و من از رشک هلاک

که نبسته است کسی چشم تماشایی را

هرکه بینی لبش ازدعوی منصورپر است

لیک رندی که کشد سرزنش دار کم است

قسمت ما زین چمن بار تعلق بود و بس

سرو را نازم که آزاد آمد و آزاد رفت

نه غم بیگانگان دارم نه فکر دوستان

تا به یادم آمدی عالم مرا از یاد رفت

در و دیوار به محرومی من می‌خندند

من به این خوش که به رویم درِ گلشن باز است

حیف است که در گردن حور افکندش کس

دستی که به یاد تو در آغوش توان کرد

روح در قالب انسان ز پی معرفت است

کرده‌اند این تله در خاک که عنقا گیرند

رباعی

وقت است که ترک پیر استاد دهیم

آموخته‌ها را همه از یاد دهیم

با جام میِ دو ساله در میکده‌ها

ناموسِ هزار ساله بر باد دهیم