بخش ۷۰ - فردوسی طوسی علیه الرّحمه
و هُوَ حکیم ابوالقاسم حسن بن اسحق بن شرف شاه از مشاهیر حکما و شعراست و کتاب شاهنامهٔ وی بر حکمتش گواست. همگی فصحا به استادی وی اقرار دارند و قول او را حجت میشمارند. از غایت اشتهار کالشّمس فی وسط النّهار محتاج به توضیح حال نیست اگرچه سخن سرایی معروف ولیکن به صفت زهد و تقوی موصوف است. در محبت و خلوص حضرت شاه ولایت و اهل بیت هدایت جد بلیغ فرموده. چنانکه سلطان محمود بیشتر به همین سبب از حکیم رنجید و ازوفای عهد دامن درکشید و تا دامان قیامت زهر ملامت چشید و به حکیم نسبت رفض داد ودرِ تحدید و سیاست گشاد. شرح این معنی در تواریخ مسطور و در السنه و افواه مذکور است. گویند که چون جناب حکیم وفات یافت شیخ ابوالقاسم کُرَّکانی فرمود که حکیم تمامت عمر خود را صرف مدحت مجوسیّه نمود، من بر وی نماز نگزارم و در همان شب حکیم را به خواب دید در مقام موقنان مقیم و در روح و ریحان جنت نعیم. ازوی پرسید که این منزلت به چه یافتی؟ حکیم گفت: به این بیت که در توحید حق سبحانه و تعالی گفتهام:
جهان را بلندی و پستی تویی
ندانم چهای هرچه هستی تویی
کتاب وی معروف است و اشعار دیگر نیز دارد. ولی ضمن حالات و حکایات ملوک باستان و در آغاز و انجام هر داستان در عالم نصیحت و موعظه سخنان حکیمانه دارد که بعضی از آنها نهایت لطافت دارد. غرض، وفاتش در سنهٔ ۴۱۱ و این افراد از کتاب او تیمّناً ایراد شد:
در توحید ایزد تعالی گوید
به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را
خرد راو جان را همی سنجد او
در اندیشهٔ سخته کی گنجد او
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتارِ بیکار یکسو شوی
ازین پرده برتر سخن گاه نیست
ز هستی مر اندیشه آگاه نیست
ز راه خرد در نگر اندکی
که معنی مردم چه باشد یکی
ترا از دو گیتی برآوردهاند
به چندین میانجی بپروردهاند
نخستینِ فطرت پسینِ شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار
چه گفت آن خداوندِ تنزیل وحی
خداوند امر و خداوندِ نهی
که من شهر علمم علیم در است
درست این سخن قولِ پیغمبر است
گواهی دهم کاین سخن را ز اوست
تو گویی که گوشم به آواز اوست
نباشد بجز بی پدر دشمنش
که یزدان بسوزد به آتش تنش
جهانا مپرور چو خواهی درود
چو می بدروی پرورید ن چه سود
در نصیحت آدم و فنای عالم گوید
برآری سری را به چرخ بلند
سپاریش ناگه به خاک نژند
بیا تا جهان را به بد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریم
بسا روزگارا که بر کوه و دشت
گذشته است و چندین بخواهد گذشت
جهان چون شما دید و بیند بسی
نخواهد شدن رام خود با کسی
یکی نکته گویم اگر بشنوی
هرآن تخم کاری همان بدروی
برادرت چندان برادر بود
کجا مر ترا تاج بر سر بود
چو پژمرده شد روی رنگینِ تو
نگردد دگر گِرد بالین تو
ز گیتی بباید ترا یار جست
نکوکاری و راستی کار جست
چو بستر ز خاک است و بالین زخشت
درختی چرا باید از کبر کشت
سپهر برین گر کشد زین تو
سرانجام خشت است بالین تو
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
همی تا توانی ز دانش مگرد
که دانش کند مرد پیدا ز مرد
اگر توشهمان نیکنامی بود
بدان سو روان بس گرامی بود
چو زین تنگنای گلوگیر خاک
رسد پاک روحت به فردوس پاک
سوی پایگاه بلندی رسی
بدان حضرت ارجمندی رسی
ولی زنده بر چرخ نتوان گذشت
به مرگ آن رهِ پاک بتوان نوشت
جهان را چنین است ساز و نهاد
که جزمرگ را کس ز مادر نزاد
خرد راو دین را رهِ دیگر است
که هر غافلی را نه اندر خور است
اگر مرگ داد است بیداد چیست
ز داد این همه داد وفریاد چیست
دل از نورِ ایمان گر آکندهای
ترا خمشی به اگر بندهای
چنین است رسمِ سرایِ سپنج
تنی زو به راحت تنی زو به رنج
جهان را چه سازی که خود ساخته است
جهاندار زین کار پرداخته است
که هر گه که تو تشنه گشتی به خون
بیالودی آن خنجرِ آب گون
زمانه به خون تو تشنه شود
بر اندامِ تو موی دشنه شود
شکاریم یک سر همه پیش مرگ
سری زیر تاج و سری زیر ترک
چو آمدش هنگام بیرون کنند
وزان پس ندانیم تا چون کنند
پراکندگانیم اگر همره است
دراز است کارش و گر کوته است
برین و برآن روز هم بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
چنین است کردار چرخ بلند
به دستی کلاه و به دستی کمند
چو شادان نشیند کسی با کلاه
به خّمِ کمندش رباید ز گاه
دریغا نبیند کس آهویِ خود
ترا روشن آید همه خوی خود
جهان سر به سر حکمت وعبرت است
وزو بهرهٔ غافلان غفلت است
چپ و راست هر سو شتابم همی
سراپای گیتی نیابم همی
یکی بد کند نیک پیش آیدش
جهان بندهٔ بخت خویش آیدش
یکی جز به نیکی زمین نسپرد
همی از نژندی دمش بفسرد
ز گردنده خورشیدت تا تیره خاک
همه گوهران ز آتش و آب پاک
به هستی یزدان گواهی دهند
روان ترا روشنایی دهند
چو جانت شگفت است تن هم شگفت
نخست از خود اندازه باید گرفت
به یک دم زدن رستی از جان و تن
همی بس بزرگ آیدت خویشتن
ز قعر زمین تا به چرخ بلند
ز خورشید تا تیره خاک نژند
پی مور بر هستی حق گواست
که ما بندگانیم و او پادشاست
منش پست گردد کسی را که گفت
منم که به دانش کسی نیست جفت
تنومند کو را خرد یار نیست
به گیتی کس او را خریدار نیست
چو باشد خرد جان نباشد رواست
خرد جان جانست ویزدان گواست
ترا خورد بسیار بگزایدی
چو اندک خوری زور بفزایدی
چو یزدان پرستی پسندیدهای
جهان چون تن تو، تو چون دیدهای
کس ار پرسدت هرچه دانی بگوی
به بسیار گفتن مبر آبروی
اگر چند گردد پرستش دراز
چنان دان که هست از تو حق بی نیاز
به کردار دریا بود کار شاه
یکی زو غنی دیگری زو تباه
ز دریا یکی ریگ دارد به کف
دگر دُر بباید میان صدف
ز شه یک زمان شهد و شیر است بهر
به دیگر زمان چون گزاینده زهر
چو گویی که راهِ خرد توختم
همه هرچه بایستم آموختم
یکی نغز بازی کند روزگار
که بنشاندت پیشِ آموزگار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: حکیم ابوالقاسم حسن بن اسحق بن شرف شاه از دانشمندان و شاعران مشهور است که کتاب "شاهنامه" او گواهی بر حکمت و دانش اوست. وی با زهد و تقوی شناخته میشود و محبتی ویژه به اهل بیت داشته است. سلطان محمود به دلیل همین وابستگیها از او رنجیده و نسبت به او بدگویی کرد.
پس از وفات حکیم، شیخ ابوالقاسم کرکانی گفت که او تمام عمر خود را در مدح مجوس spent کرد. اما در خواب دید که حکیم در بهشت است و دلیل این مقام را شعری که در توحید گفته، اعلام کرد.
اشعار وی آکنده از حکمت و موعظه است و او به نکات ارزشمندی در زندگی و انسانیت اشاره کرده است. حکیم در سن ۴۱۱ فوت کرد و گفتههایی نیز در خصوص توحید و نصیحت در اشعارش وجود دارد که معرفت و بینش عمیق او را نشان میدهد.
به طور کلی، حکیم ابوالقاسم فردی عمیقاً متفکر و شاعر است که در اشعارش علاوه بر زیبایی، حکمتهای بلند و عبرتآموزی دارد.
هوش مصنوعی: ابوالقاسم حسن بن اسحق بن شرف شاه یکی از مشاهیر حکما و شاعران است و کتاب شاهنامهٔ او نشاندهندهٔ حکمت و دانش عمیق اوست. بسیاری از فصحا به استادی او اذعان دارند و نظراتش را معتبر میدانند. به قدری مشهور است که نیاز به معرفی بیشتری ندارد. او اگرچه شاعری شناختهشده بود، به زهد و تقوا نیز معروف بود. در محبت و خلوص نسبت به خاندان نبوت بسیار سخن گفته است. به خاطر همین محبت، سلطان محمود از او ناراحت شد و به خاطر عدم وفای به عهد، در مشکلات و سختیها قرار گرفت. این موضوع در تاریخ نوشته شده و به زبانها افتاده است. گفته میشود که پس از وفات حکیم، شیخ ابوالقاسم کُرَّکانی اعلام کرد که او تمام عمرش را صرف مدح مجوسیان کرده و بر او نماز نخواهد خواند. اما در همان شب حکیم را در خواب دید که در بهشت و در حالتی آرامشبخش است. از او پرسید که چگونه به چنین جایگاهی رسیده است و او پاسخ داد که به خاطر بیتی که در مورد توحید خداوند سروده است.
هوش مصنوعی: هرچه در جهان وجود دارد، بالا و پایین آن به تو بستگی دارد و من نمیدانم تو چه کسی هستی.
هوش مصنوعی: کتاب او بسیار معروف است و اشعار دیگری نیز دارد. اما علاوه بر داستانها و حکایات درباره حکام قدیمی، در ابتدای هر داستان و در پایان آن، نصیحتها و موعظههای حکیمانهای ارائه میدهد که برخی از آنها بسیار لطیف و دلنشین هستند. او در سال ۴۱۱ هجری قمری درگذشته است و برخی از افراد به دلیل کتاب او به او احترام گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: نگذار که بینندگان به آفریننده توجه کنند، چرا که این کار ممکن است آنها را ناراحت کند.
هوش مصنوعی: خرد قضاوت میکند که ارزش جان را چقدر میداند، اما در دلش چه اندیشههای دشواری دارد که نمیتواند آن را درک کند.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به وجود و ماهیت واقعیات، باید از سخنهای بیمورد و بیفایده دوری کنی و خستهشان کنی.
هوش مصنوعی: از این پرده فراتر، جایی برای گفتوگو وجود ندارد و هیچکس از حالت وجود و واقعیت اندیشهاش آگاه نیست.
هوش مصنوعی: با اندکی تامل در مسیر خرد و دانش، متوجه میشویم که معنا و مفهوم انسانیت چیست.
هوش مصنوعی: تو از دو جهان فراتر رفتهای و به واسطهی چندین میانجی پرورش یافتهای.
هوش مصنوعی: تو اولین و اصلیترین بخش فطرت هستی، پس به خودت بازی نکن و خود را درگیر مسائل بیهوده نکن.
هوش مصنوعی: چه سخن گفت آن خداوندی که وحی را نازل کرد و اهل فرمان و نهی است.
هوش مصنوعی: من در علم و دانش همچون شهری هستم و این سخن درست است که پیامبر(ص) فرموده است.
هوش مصنوعی: شهادت میدهم که این کلام از اوست، گویا که صدایش در گوش من طنینانداز است.
هوش مصنوعی: تنها کسی که بدون پدر به دشمنی پرداخته است، سزاوار عذاب الهی است و باید در آتش عذاب بسوزد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به دنیا عشق بورزی، آن را با نیکی و محبت پرورش کن؛ چرا که اگر فقط به دنبال لذتهای زودگذر باشی، فایدهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر سر را به بلندی آسمان برآوری، ناگهان آن را به خاک میسپرند.
هوش مصنوعی: بیایید تا جهان را به خوبی و نیکی بگذرانیم و با همکاری یکدیگر سعی کنیم که کارهای خوب انجام دهیم.
هوش مصنوعی: بسیاری از روزگاران بر کوهها و دشتها گذشتهاند و هنوز هم روزهایی خواهد گذشت.
هوش مصنوعی: جهان به مانند شما است و اگر به خوبی به آن نگاه شود، از روی محبت و نرمش با دیگران رفتار نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر نکتهای را به تو بگویم و تو به آن گوش بدهی، هر چه که بکاشی همان را برداشت خواهی کرد.
هوش مصنوعی: برادر تو تا چه اندازه برادر است که تو را بر سر تاجی ببیند.
هوش مصنوعی: وقتی چهره زیبا و رنگین تو پژمرده شود، دیگر کسی دور و بر تو نخواهد گشت.
هوش مصنوعی: برای پیدا کردن یک همراه خوب، باید در دنیای اینجا به دنبال کسی باشی که نیکوکاری و راستگویی در کارهایش قابلمشاهده باشد.
هوش مصنوعی: چرا باید از خود بزرگ بینی برخوردار باشی وقتی که بستر تو از خاک و تکیهگاه تو از درخت است؟
هوش مصنوعی: اگر آسمان بالا بر تو بکشاید، در نهایت برایت آنچه باقی میماند، تنها سنگفرش خواهد بود.
هوش مصنوعی: به یک مورچه آزار نرسان، زیرا او نیز زنده است و حیات او ارزشمند و شیرین است.
هوش مصنوعی: تا جایی که میتوانی از علم و دانش دور نشو، زیرا دانش است که انسانها را از هم تمایز میدهد و شخصیت واقعی آنها را نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: اگر راه سفر ما با نیکنامی و شهرت خوب پر باشد، آن گام به سمت آن مقصد بسیار ارزشمند و مهم خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که این فشار و تنگنای زندگی از بین برود، روح تو به دنیای پاک و خوشایند منتقل خواهد شد.
هوش مصنوعی: به جایی با عظمت و مقام بالا برس، به آن شخص بزرگوار نزدیک شو.
هوش مصنوعی: زندگی در این دنیا سخت و پر از مشکلات است، اما با پایان زندگی، راهی پاک و بدون آلودگی برای انسان باز میشود که میتواند به سوی حقیقت و آرامش هدایت کند.
هوش مصنوعی: جهان به گونهای ساخته شده است که هیچکسی از مادر به جز مرگ متولد نمیشود.
هوش مصنوعی: عقل و حکمت، راهی متفاوت از دین را پیش روی انسان قرار میدهد و بسیاری از کسانی که غافلند، نمیتوانند به آن مسیر دست یابند.
هوش مصنوعی: اگر مرگ حق باشد، پس ظلم و ستم چه معنایی دارد؟ از آنجا که در زندگی ما این همه فریاد و سر و صدا وجود دارد، پس عدالت و حق چه میشود؟
هوش مصنوعی: اگر دل تو سرشار از نور ایمان باشد، حتی اگر به زانو درآیی، باز هم از ارزش و احترام تو کم نمیشود.
هوش مصنوعی: در دنیای زندگی، هر کسی در لحظاتی آرامش و راحتی را تجربه میکند و در لحظاتی دیگر با مشکلات و رنجها روبهرو میشود. این بخش از زندگی همواره در حال تغییر است و این بخشی طبیعی از زندگی انسانهاست.
هوش مصنوعی: دنیا را چه کار خواهی کرد وقتی خود سازندهاش به این کار پرداخته است؟
هوش مصنوعی: هر بار که تشنه شدی، باید مراقب باشی که به خون خنجر آب مانند خود آسیب نرسانی.
هوش مصنوعی: روزگار به قدری به خون تو نیازمند میشود که موی بدن تو همچون دشنهای تیز و برنده در خواهد آمد.
هوش مصنوعی: ما در این دنیا شکارچی هستیم، یک گروه که سرهایمان زیر دو نوع سلطنت و قدرت است؛ یکی زیر تاج و دیگری زیر ترک.
هوش مصنوعی: وقتی زمان خروج او فرا میرسد، بعد از آن نمیدانیم چگونه خواهند رفت.
هوش مصنوعی: ما اگر در زندگی پراکنده شدهایم، این به خاطر آن است که مسیر کار او طولانی و پیچیده است؛ اما اگر کارش کوتاه و ساده باشد، میتوانیم به راحتی همراه شویم.
هوش مصنوعی: زمان میگذرد و هر دو روز خوب و بد سپری خواهد شد. انسان عاقل چرا باید نگران باشد؟
هوش مصنوعی: چرخ زمان همیشه بر وفق مراد نیست، گاهی انسان را به اوج میرساند و گاهی هم در دام و مشکلات گرفتار میکند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی با کلاهی شاداب و خوشحال نشسته باشد، به آسانی میتواند دیگران را از موقعیت و حال خوبش گرفته و با خود بکشاند.
هوش مصنوعی: افسوس که هیچکس زیبایی و خصوصیات تو را نمیبیند، در حالی که همه چیز درباره خود را برایت روشن و واضح است.
هوش مصنوعی: جهان پر از درس و حکمت است و کسانی که غافلاند، فقط از آن غفلت میکنند و بهرهای نمیبرند.
هوش مصنوعی: در هر طرف که نگاه میکنم، نمیتوانم جهانی که در آن هستم را به طور کامل درک کنم.
هوش مصنوعی: اگر کسی کار بدی انجام دهد، در نهایت به او خوبی نخواهد رسید و او در دنیای خود، بردهٔ سرنوشت خود خواهد شد.
هوش مصنوعی: هیچ کس جز به کار نیکو پای نمیگذارد و اگر کسی برعکس عمل کند، خشمش به وجودش آسیب خواهد زد.
هوش مصنوعی: از نور خورشید تا خاک تیره، همه جواهرات از آتش و آب پاکی به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: روح تو را به وجود خداوند گواهی میدهد و به تو روشنی و آگاهی میبخشد.
هوش مصنوعی: وقتی جان تو حیرتانگیز است، بدن نیز حیرتانگیز است. ابتدا باید از خودت شروع کنی و خود را بسنجی.
هوش مصنوعی: با یک لحظه توجه و تمرکز، میتوانی از تمام مشکلات و دردهای زندگی رهایی یابی و احساس بزرگی کنی.
هوش مصنوعی: از عمق زمین تا به آسمان بلند، از روشنایی خورشید تا تاریکی خاک، همه چیز در اینجا به هم پیوسته است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وجود خداوند گواهی است بر اینکه ما بندگان او هستیم و او خدای ماست.
هوش مصنوعی: کسی که خود را برتر از دیگران بداند و ادعا کند که در دانش بیهمتا است، به زودی شخصیتش پایین میآید و ارزشش کاهش مییابد.
هوش مصنوعی: نفرین بر کسی که با وجود توانمندی و قدرت، به خاطر نداشتن دانش و خرد، هیچکس او را نمیخواهد و خریدار ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که عقل و خرد وجود داشته باشد، روح و جان در آرامش خواهد بود. بنابراین، عقل و خرد مهمترین بخش روح هستند و نشان دهندهی وجود خداوند نیز میباشند.
هوش مصنوعی: اگر کم بخوری، سلامت تو را بیشتر میکند، اما اگر زیاد بخوری، قدرت و نیروی تو کاهش مییابد.
هوش مصنوعی: هرگاه به پرستش خداوند مشغول باشی، جهان برای تو زیبا و پسندیده به نظر میرسد، همانطور که بدن تو برای تو مهم و ارزشمند است، پس تو چگونه میتونی به زیباییهای جهان نگاه کنی؟
هوش مصنوعی: اگر کسی از تو سوالی کند، هر چه میدانی را بگو، اما مبادا از حد زیاد صحبت کنی که این باعث خراب شدن اعتبارت میشود.
هوش مصنوعی: اگر پرستش و عبادت تو طولانی شود، بدان که خداوند از تو و نیازهای تو بینیاز است.
هوش مصنوعی: کار شاه مانند دریا است؛ به این معنا که برخی از افراد از او بهرهمند میشوند و برخی دیگر از او آسیب میبینند.
هوش مصنوعی: از دریا یک سنگ ریزه در دست است و دُری (مرواریدی) باید در میان صدف پیدا شود.
هوش مصنوعی: زندگی به دو بخش تقسیم میشود: در برخی لحظات شیرین و دلپذیر است، اما در زمانهای دیگر، همچون زهر تلخ و گزنده میشود.
هوش مصنوعی: وقتی میگویی که به پایان راه عقل و اندیشهام رسیدهام، بدان که همه آنچه نیاز داشتم را آموختهام.
هوش مصنوعی: روزگار همچون یک بازی زیبا است که تو را به جایگاه آموزگاری مینشاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.