بخش ۳ - افضل کاشی نَوَّر اللّه مَرقده
وهُوَ افضل الدین محمد القاشانی، حکیمی است بلندپایه و فاضلی است گرانمایه. خواجه نصیرالدین محمد طوسی علیه الرحمه با وی معاصر و این قطعه به جهت وی گفته است:
گر عرض دهد سپهر اعلی
فضل فضلا و فضل افضل
از هر ملکی به جای تسبیح
آواز آید که افضل افضل
خواجه گفته:
اجزای پیالهای که درهم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سرو پای نازنین و سر و دست
از بهر چه ساخت وز برای چه شکست
بابا جواب گفته:
تا گوهر جان در صدف تن پیوست
از آبِ حیات صورتِ آدم بست
گوهر چو تمام شد صدف تا بشکست
بر طَرْفِ کُله گوشهٔ سلطان ننشست
گویند سبب انقطاع بابا آن بود که راه مهرِ جوانی خیاط پیشه را میپیمود، بابا را ادب از اظهار عشق مانع آمده و معشوق را حجاب حُسن، حجاب شده. مدت دو سه سال از این معنی درگذشت و اظهار محبت در میانه ظاهر نگشت و آن جناب به همین که گاهگاهی به جمال محبوب نظاره مینمود، از وصال مطلوب قانع بود. روزی آن جوان را در دکان خود ندید و در جست و جویش به هر سو دوید و استحضار یافت که معشوق با بعضی از جوانان و شیرین زبانان به گلگشتِ گلستان دلشاد و از یاد باغبان گلزارِ حُسن خویش آزاد است. آن جناب نیز نهانی به باغ رفته و در گوشهای آرمید و گفتگوی معشوق را میشنید که با رفیقان میگفت که مدت سه سال است که همه روزه مردی در برابر دکان من مینشیند و دزدیده به سوی من میبیند. همانا در دلش از عشق من، خاری و با خیال جمال منش، کاری است و چون من میدانم که ایام وصال را کوتهی و هر وصالی را به فراقی منتهی است، در این عرض مدت درِ صحبتِ جسمانی را بر روی او بسته و با نهایت آشنایی روحانی در دکان بیگانگی نشستهام.
بابا از استماع این سخنان صیحهای زده، مدهوش شد. معشوق با جوانان به جانب وی دوید. بابا را شناخته، خود را بر قدمش انداخته از بندگان او گردید و آن جناب بعدها ترک و تجرید گزید و رسید به آنچه رسید. به خدمت مشایخ عهد شتافت و یافت آنچه یافت. رسالات حکمت دلالات وی بین الحکماء و العرفا، عزیز القدر و خضر راه سالکان، منشرح الصدر است. اسامی آنها که فقیر دیده بدین موجب است: رسالهٔ آغاز و انجام، جاودان نامه، ره انجام، ینبوع الحیات، عرض نامه، مدارج الکمال. بالجمله مرقدش در قریهٔ مَرَق مِنْتوابع کاشان. و این رباعیات از نتایج افکار ایشان است:
رباعیات
گفتم همه ملک حُسن سرمایهٔ تست
خورشیدِ فلک چو ذره در سایهٔ تست
گفتا غلطی ز ما نشان نتوان داد
از ما تو هر آنچه دیدهای مایهٔ تست
٭٭٭
دنیا مطلب تا همه دینت باشد
دنیا طلبی نه آن نه اینت باشد
بر روی زمین زیر زمین وار بزی
تا زیر زمین روی زمینت باشد
٭٭٭
بر هرکه حسد بری امیرِتو شود
وز هر که فرو خوری اسیرِ تو شود
تا بتوانی تو دستگیری میکن
کان دستِ گرفته دستگیرِ تو شود
٭٭٭
ناکرده دمی آنچه ترا فرمودند
خواهی که چنان شوی که مردان بودند
تو راه نرفتهای از آن ننمودند
ورنه که زد این در که درش نگشودند
٭٭٭
در پس منگر دمی و در پیش مباش
با خویش مباش و خالی از خویش مباش
خواهی که غریق بحر توحید شوی
مشنو منگر مگو میندیش مباش
٭٭٭
یارب چه خوش است بی دهن خندیدن
بی منت دیده خلق عالم دیدن
بنشین و سفر کن که به غایت خوبست
بی زحمت پا گِردِ جهان گردیدن
٭٭٭
ای در طلب گره گشایی مرده
در وصل بزاده در جدایی مرده
ای در لبِ بحر و تشنه در خواب شده
ای بر سر گنج و وز گدایی مرده
٭٭٭
ای آنکه خلاصهٔ چهار ارکانی
بشنو سخنی ز عالم روحانی
دیوی و ددی و ملکی انسانی
در تست هر آنچه غالب آیی آنی
٭٭٭
از کبر مدار هیچ در سر هوسی
کز کبر به جایی نرسیده است کسی
چون زلفِ بتان شکستگی عادت کن
تا صید کنی هزار دل در نفسی
٭٭٭
ای نسخهٔ نامهٔ الهی که تویی
وی آینهٔ جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
٭٭٭
کم گوی به جز مصلحت خویش مگوی
چیزی که نپرسند تو خود پیش مگوی
گوشِ تو دو دادند و زبانِ تو یکی
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره شخصیت "محمد القاشانی حکیمی" است که در زمان خواجه نصیرالدین طوسی زندگی میکرد. وی از جمله علمای برجسته و صاحبنظر در زمان خود به شمار میرفت. این اشعار به عنوان مدح و ستایش او سروده شدهاند.
در بخشهای مختلف متن، به تصورات و تجربیات عاشقانه بابا (شخصیت اصلی داستان) اشاره میشود. بابا به عشق جوانی خیاط دلبسته بوده و مدتها به دور از ابراز عشق، تنها به نظارهی محبوب خود بسنده میکند. اما پس از شنیدن صحبتهای معشوق درباره عشق و علاقهاش، به شدت تحت تأثیر قرار میگیرد و تغییراتی در زندگیاش رخ میدهد.
در انتها، اشعار شامل حکمتها و نکات معنوی هستند که به زیبایی و عمق تفکر ایشان اشاره دارند و به آموزش و فهم معنای زندگی و عشق اختصاص دارند. غزلها پیامهایی درباره توحید، خویشتنداری، و بینش عمیق انسانی را به مخاطب منتقل میکنند.
هوش مصنوعی: محمد قاشانی، حکیمی برجسته و دانشمندی ارزشمند است. خواجه نصیرالدین محمد طوسی، که با او همزمان بوده، این قطعه را به احترام او نوشته است.
هوش مصنوعی: اگر آسمان بالاتر از خود، فضیلت و برتریها را به نمایش بگذارد، برترین فضیلتها و برترینها نیز نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: در هر موجودی صدایی وجود دارد که به تسبیح و ستایش میپردازد و نشان میدهد که بهترین از بهترینهاست.
هوش مصنوعی: پیالهای که اجزایش به هم چسبیدهاند، نمیتواند توسط شخصی مست شکسته شود.
هوش مصنوعی: چندین درخت زیبا و خوشقد و بالا برای چه هدفی به وجود آمدهاند و به چه دلیلی خراب شدهاند؟
هوش مصنوعی: زمانی که جوهر روح در جسم انسان جای گرفت، از آب زندگی شکل ظاهری آدمی به وجود آمد.
هوش مصنوعی: زمانی که گوهری به کاملترین شکل خود رسید، صدف آن را رها کرد و شکسته شد. بر گوشهٔ سرِ سلطان، نمیتوانست بنشیند.
هوش مصنوعی: میگویند دلیل دوری آن مرد این بود که جوانی که شغل خیاطی داشت به عشق او پایبند بود، اما ادب او اجازه نمیداد که عشقش را ابراز کند و زیبایی معشوق نیز بار دیگر مانع از نزدیک شدن او میشد. دو یا سه سال به همین منوال گذشت و ابراز محبت در این میان اتفاق نیفتاد و آن جوان تنها به تماشای زیبایی محبوبش قانع بود. یک روز او را در دکانش ندید و به دنبال او در هر سو گشت تا اینکه فهمید معشوقش همراه برخی جوانان دیگر در باغی خوش و خرم در حال گذرانی است. آن جوان نیز به طور پنهانی به باغ رفت و در گوشهای نشست و به صحبتهای معشوق گوش سپرد که با دوستانش میگفت: "سه سال است که هر روز مردی در مقابل دکان من مینشیند و با چشمهای دزدانه به من نگاه میکند. میدانم که در دلش خاری از عشق به من وجود دارد، اما چون میدانم که ایام وصال کوتاه است و هر وصالی به جدایی میانجامد، به همین دلیل در این مدت درِ ارتباط جسمانی را به روی او بستهام و تنها در دل با او آشنا هستم."
هوش مصنوعی: بابا وقتی این حرفها را شنید، فریادی زد و مدهوش شد. معشوق به سمت او دوید و او را شناخت. به پایش افتاد و یکی از بندگان او شد. بعدها آن معشوق به ترک دنیا و گوشهنشینی روی آورد و به حقایق بلندی دست پیدا کرد. او به خدمت مشایخ زمان خود رفت و چیزهای زیادی آموخت. آثار حکمت او در میان حکما و عارفان معتبر و محترم است و راهنمای سالکان به سوی حقیقت محسوب میشود. برخی از آثاری که از او به جا مانده عبارتند از: رسالهٔ آغاز و انجام، جاودان نامه، ره انجام، ینبوع الحیات، عرض نامه و مدارج الکمال. در مجموع، مکانی که او در آن آرمیده در دهکدهٔ مَرَق نزدیک کاشان واقع شده است. این رباعیات نیز بخشی از افکار او را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: گفتم که تمام زیباییها و نعمتها متعلق به توست، مثل این که خورشید در میان ستارهها تنها یک ذره است که در سایهی تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: او گفت: نمیتوان از ما نشانهای نشان داد که اشتباه باشد. هر چیزی که تو دیدهای، نتیجهٔ کار خود توست.
هوش مصنوعی: دنیا آن چیزی است که اگر همه چیز تو باشد، در واقع دینت را نادیده گرفتهای. دنیاطلبی نه برای تو خوب است و نه برای دیگران.
هوش مصنوعی: بر روی زمین بهطور عمیق زندگی کن تا آنگاه که در دنیای زیرین هم زندگی کنی، دنیای واقعیات در اینجا باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که نسبت به تو حسادت کند، مثل یک امیر در میآید و قدرت میگیرد، و هر کسی که تو را نادیده بگیرد، تحت تسلط تو قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی به دیگران کمک کنی، آنانی که به تو کمک میکنند نیز در موقع نیاز تو را یاری خواهند داد.
هوش مصنوعی: اگر در دقت به کارهایی که به تو گفته شده، سهلانگاری کنی، هیچگاه نمیتوانی مانند مردان واقعی و بزرگ شوی.
هوش مصنوعی: تو هنوز قدم در مسیر معلوم نکردهای، وگرنه کسی که در را زد، در را به رویش باز نکردند.
هوش مصنوعی: لحظهای به گذشته نگاه نکن و در آینده هم با خودت تنها نباش. از خودت خالی نباش و همواره در جمع و ارتباط با دیگران باقی بمان.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در دریای یکتایی غرق شوی، به حرفها و نگرانیها گوش نده و از آنها دوری کن.
هوش مصنوعی: الهی، چه شیرین است بدون اینکه سخنی بگویم، در حال خندیدن و با دیدن چهرههای مردم دنیا.
هوش مصنوعی: بنشین و از جای خود سفر کن، چراکه این کار بسیار خوب و آسان است بدون اینکه لازم باشد برای گشت و گذار در دنیا زحمتی بکشید.
هوش مصنوعی: ای کسی که در جستجوی حل مسائل هستی، تو مانند کسی هستی که در پی اتحاد و پیوند زندگی میکند، اما در عین حال در جدایی و دوری نیز به سر میبرد.
هوش مصنوعی: تو در کنار دریا هستی اما خوابیده و تشنهای، در حالی که بر روی گنجی نشستهای و از فقر و نیازمندی مردهای.
هوش مصنوعی: ای کسی که به چهار اصل بنیادین آگاهی، به تو سخنی بگویم از دنیای روحانی.
هوش مصنوعی: در وجود تو، صفات مختلفی وجود دارد؛ هم دیو و شیاطین، هم صفات خوب و ملکوتی، و هم جنبههای انسانی. تو هر چیزی که بر تو غلبه کند، همان میشوی.
هوش مصنوعی: اگر دچار تکبر باشی و بر سر علاقهای بایستی، بدان که هیچکس از طریق تکبر به هدفی نرسیده است.
هوش مصنوعی: زمانی که زلفهای معشوقان به هم ریخته و درهم باشد، به این عادت کن که میتوانی با یک نفس، دلهای زیادی را شکار کنی.
هوش مصنوعی: تو نوشتهای از پیام خداوندی و نمایی از زیبایی پادشاهی.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهان وجود دارد، خارج از وجود تو نیست. هر چه میخواهی را از خودت بخواه، زیرا تو خود همان چیزی هستی که به دنبالش هستی.
هوش مصنوعی: شما با دادههای تا مهر ماه 1402 آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: به اندازه و به موضوعات مناسب سخن بگو و تنها در موارد لازم حرف بزن. از صحبت کردن درباره چیزهایی که کسی از تو سوالی نکرده، خودداری کن.
هوش مصنوعی: به تو دو گوش دادهاند تا بیشتر بشنوی و یک زبان دادهاند تا کمتر صحبت کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.