بخش ۸۶ - شاه بد خشانی قُدِّسَ سِرُّه
نامش ملاشاه و عارفی است آگاه. بعد از مجالست بسیار با عرفا و فضلا طالب خدمت پیری کامل و شیخی واصل شد. به رهنمایی هادی سبیل سعادت و عنایت و قاید طریق رشد و هدایت در لاهور به خدمت میان شاه میرلاهوری از سلسلهٔ قادریه رسید. چهار ماه در کمال ادب و نهایت طلب بر آستانش معتکف بود و به وی التفاتی از گلزار توجهش نشنود. آخرالامر گفت ای بدخشانی خارهٔ خود را لعل ساختی و در کورهٔ امتحان گداختی. برخیز و غسلی کرده بیا تا صحبتی بداریم. وی غسلی کرده، باز آمد. اجازهٔ ذکر خفی گرفت و بدان متوجه شد، در اندک وقتی ترقی کلی در احوالش ظاهر شد. بعد از رحلت شیخ خویش، در کشمیر توقف کرد. در دامن کوه ماران در مقابل تخت سلیمان باغی و خانقاهی بنا نمود. بالاخره در زمان دولت شاه جهان علمای دهلی او را تکفیر نمودندو مطعون ساختند و لوای قتلش برافراختند. شاه جهان فتوی علما را گرفته به منزل وی رفته با او صحبت داشت. همت بر ارادتش گماشت. علما گفتند که او شاه را مسحور نموده است. به حکم شریعت خونش هدر و قاتلش را اجری جزیل و ثوابی جمیل است. هر که به حجرهٔ وی رفته، نظرش بر او افتاده اللّه گفته، روی بر خاک نهاده. غرض، پنجاه هزار بیت دیوان دارد. مثنویات بسیار و غزلیات بی شمار. ولیکن رعایت بحور و قرافی را چنانکه باید ننموده است. وفاتش در سنهٔ ۱۰۷۲. از اوست:
مِنْرباعیّاته
ای بی خبر از یک نگه رحمت ما
تا چند همی خصومت و زحمت ما
چندی دیدی نتیجهٔ صحبت غیر
یک بار ببین نتیجهٔ صحبت ما
٭٭٭
در مدرسه آنچه صحبت یاران است
در صومعه آنچه بر گرفتاران است
زان گاه که مهر تو گزیدم دیدم
کاینها همه کارهای بیکاران است
٭٭٭
مایی و منی ما چو از کار افتاد
این هستی ما به گوشهای خوار افتاد
ما را چو زخود ساخت ز ما هیچ نماند
مانند سگی که در نمک زار افتاد
٭٭٭
آخر یابد هرکه ز صدقش جوید
تخمی که بجا فتاد آخر روید
گویند که هر که یافت حرفی نزند
نی نی غلط است هرکه یابد گوید
٭٭٭
دریا چو رود خس نرود پس چه کند
پس با دریای بی کران خس چه کند
عرفان سرّیست بایدش پوشیدن
میپوشم لیک مشک را کس چه کند
٭٭٭
آن را که به ماست بر سر ایمان جنگ
او مؤمن و ز ایمان من او را صد ننگ
مؤمن نشود تا نشمارد یکسان
با بانگ نماز بانگ ناقوس فرنگ
٭٭٭
تا می نکنی ز معرفت شیرین کام
حاصل نشود کام تو از نقل کلام
حلوا حلوا اگر بگویی صد سال
از گفتن حلوا نشود شیرین کام
٭٭٭
شک نیست که اسم با مسما ماییم
مفهوم تمام زشت و زیبا ماییم
گر گفت کسی به ما بدی رنجه نهایم
چون ما صدق تمام اشیا ماییم
٭٭٭
از بستگی خویش اگر واگردی
بر وارسی خویش مهیا گردی
واگرد به گرد خویش مانند حباب
تا واگردی ز خویش و دریا گردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: ملاشاه، عارفی آگاه، به دنبال راهنمایی به شیخ کامل و واصل، به خدمت میان شاه میرلاهوری از سلسله قادریه در لاهور رسید. او چهار ماه در رفتار و ادب بر آستان شیخ معتکف بود و در نهایت توجه شیخ را جلب کرد. پس از دریافت اجازه ذکر خفی و غسلی، ترقی زیادی کرد. پس از فوت شیخش در کشمیر، در دامن کوه ماران باغی و خانقاهی ساخت. با این حال، علمای دهلی او را مطعون و به قتلش فتوی دادند. شاه جهان با او گفتگو کرد و علاقهمندیاش را نشان داد، اما علمای دین او را مسحور شاه دانستند و حکم به هدر بودن خونش دادند. ملاشاه شاعری prolific بود و دیوان شعری بزرگ داشت، ولی در رعایت قافیه و بحر دقت نکرد. او در سال ۱۰۷۲ هجری وفات یافت.
چند بیت از اشعار او نشاندهنده عمق اندیشههای عرفانیاش است، که به موضوعات مختلفی مانند معرفت، ایمان، و تجرد میپردازد. برای مثال، در یکی از اشعارش به بیان اهمیت تجربه مستقیم ونه گفتن به کلام تکراری میپردازد، و در دیگری به ذات انسان و حقیقت وجود اشاره دارد. در کل، اشعارش منعکسکننده اندیشههای عمیق و عرفانی اوست.
هوش مصنوعی: ملاشاه شخصی با دانش و عارف است که بعد از گذراندن زمان زیادی در کنار عرفا و دانشمندان، به دنبال راهنمایی از یک پیر کامل و استاد واقعی بود. با هدایت فردی که او را به سمت سعادت راهنمایی کرد، به خدمت میان شاه، عارفی از سلسله قادریه، در لاهور رسید. او چهار ماه با نهایت ادب و تلاش در برابر استاد خود ماند، اما توجهی از او دریافت نکرد. در نهایت، استاد به او گفت که باید خود را بسازد و برای گفتگویی آماده شود. ملاشاه پس از غسل، آماده شد و اجازه ذکر گرفت که به این کار مشغول شد و به زودی در احوالش تغییرات چشمگیری رخ داد. پس از وفات استادش، در کشمیر ماند و در دامن کوه ماران باغ و خانقاهی ساخت. پس از مدتی، علما در دهلی او را مورد انتقاد قرار دادند و فتوی به قتلش صادر کردند. شاه جهان به منزل او رفت و خواست با او صحبت کند و در برابر او احترام گذاشت. برخی از علما گفتند که او شاه را تحت تاثیر قرار داده و طبق شریعت، خونش هدر است. هر کسی که به او نزدیک میشد، با شنیدن نام خدا به خاک میافتاد. ملاشاه دارای پنجاه هزار بیت شعر، مثنویات و غزلیات زیادی بود، البته به درستی وزن و قافیهها را رعایت نکرد. او در سال ۱۰۷۲ وفات یافت.
هوش مصنوعی: ای کسی که از نگاه محبتآمیز ما بیاطلاع هستی، تا کی میخواهی با ما دشمنی و زحمت ایجاد کنی؟
هوش مصنوعی: مدتی است که نتیجهٔ گفتگو با دیگران را مشاهده کردی، حالا یک بار هم نتیجهٔ گفتگو با ما را ببین.
هوش مصنوعی: در مدرسه، گفتگوهای دوستان و یاران است، اما در صومعه، آنچه که برای گرفتاران و دردمندان پیش میآید، مورد بحث قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: از آن زمان که عشق تو را انتخاب کردم، متوجه شدم که همه این کارها، کارهای افرادی است که بیهدف و بیفعالیت هستند.
هوش مصنوعی: وقتی که ما و تو از هم جدا شویم و کاراییمان را از دست بدهیم، وجود ما در گوشهای بیارزش و ذلیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی که ما را از خودمان ساختند، دیگر هیچ چیز از ما باقی نماند، مانند سگی که به نمکزار افتاده و همهٔ وجودش از بین رفته است.
هوش مصنوعی: هر کسی که با صداقت و نیت پاک اقدام کند، در نهایت به نتیجه مطلوب خواهد رسید و تلاشهای او نتیجه خواهد داد.
هوش مصنوعی: میگویند هر کس چیزی پیدا کند، سکوت نمیکند؛ اما این اشتباه است، چون هر کس چیزی پیدا کند، صحبت میکند.
هوش مصنوعی: دریا همانند یک رود کوچک نمیتواند خود را نشان دهد. بنابراین، در کنار اقیانوس بیپایان، سرنوشت آن چیست و چگونه میتواند با بزرگی اقیانوس مقابله کند؟
هوش مصنوعی: عرفان یک راز عمیق است که باید به گونهای پنهان شود. من آن را میپوشم، اما هیچکس نمیتواند با مشک (نرمش و لطافت) آن را درک کند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی که به ما یا به ماست حفاظت و ایمان دارد، در واقع درگیر جنگی است و با این وجود، او خود را مؤمن میداند. اما من، او را به خاطر ایمانش به نوعی ننگین میدانم. به طور کلی، این متن به تضاد و تعارض در ایمان و اعتبار اشاره دارد.
هوش مصنوعی: انسان مؤمن زمانی به ایمان واقعی دست نمییابد که صدای اذان و ناقوس، هر دو را یکسان بداند و به هر دو به یک چشم بنگرد. این بدان معناست که باید به هر دو ندا احترام بگذارد و درک کند که هر پیام و دعوتی برای خود معنایی دارد.
هوش مصنوعی: به شیرینی و لذت درک و شناخت نرسیدهای، مگر اینکه ابتدا از معرفت بهرهمند شوی. بدون این شناخت، نمیتوانی از گفتار و سخنان دیگران به خوبی لذت ببری.
هوش مصنوعی: اگر به کسی بگویی که حلوای خوشمزهای هست، این تنها صحبت کردن است و در واقع تأثیری ندارد. تا زمانی که واقعا حلوایی وجود نداشته باشد، هیچ کس طعمی از شیرینی آن نخواهد چشید.
هوش مصنوعی: ما بهطور قطع نام و معنی یکسانی هستیم، تجلی تمام صفات زشت و زیبا میباشیم.
هوش مصنوعی: اگر کسی به ما بدی کند، ما ناراحت نمیشویم، زیرا ما حقیقت و صداقت کامل همه چیز را در خود داریم.
هوش مصنوعی: اگر از وابستگیهای خود جدا شوی، برای بررسی خود آماده خواهی بود.
هوش مصنوعی: اگر مانند حباب به دور خود بچرخید، تا زمانی که از خود و زندگی واقعیتان دور نشوید، در نهایت به دریا و زندگی واقعی خواهید رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.