همه شب نالم چون نی
که غمی دارم، که غمی دارم
دل و جان بردی از ما
نشدی یارم، نشدی یارم
با ما بودی، بی ما رفتی
چو بوی گل به کجا رفتی؟
تنها ماندم، تنها رفتی
چو کاروان رود، فغانم از زمین بر آسمان رود، دور از یارم، خون می بارم
فتادم از پا، به ناتوانی، اسیر عشقم، چنان که دانی
رهایی از غم، نمیتوانم، تو چاره ای کن، که میتوانی
گر ز دل برآرم آهی
آتش از دلم ریزد
چون ستاره از مژگانم
اشک آتشین ریزد
چو کاروان رود، فغانم از زمین بر آسمان رود، دور از یارم، خون می بارم
نه حریفی تا با او غم دل گویم
نه امیدی در خاطر، که تو را جویم
ای شادی جان، سرو روان، کز بر ما رفتی
از محفل ما، چون دل ما سوی کجا رفتی، تنها ماندم، تنها رفتی
به کجایی غمگسار من، فغان زار من بشنو و بازآ، بازآ
از صبا حکایتی ز روزگار من بشنو و بازآ، بازآ سوی رهی
چون روشنی، از دیده ما رفتی
با خاطره باد صبا رفتی
تنها ماندم
تنها رفتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به غم و اندوه عمیق خود بر اثر جدایی از محبوبش میپردازد. او شبها ناله میکند و از درد جدایی سخن میگوید. احساس تنهایی و یأس در اثر از دست دادن عشق بر او حاکم است و او به یاد محبوبش میافتد که چگونه او را ترک کرده است. شاعر همچنین از ناتوانی و بیکسی خود مینالد و به دنبال چارهای برای رهایی از غم است. در نهایت، او از محبوبش میخواهد که بازگردد و دلش را شاد کند، چرا که او تنها و بییار مانده است.
هوش مصنوعی: هر شب مانند نی ناله میزنم چون غمی در دل دارم.
هوش مصنوعی: تو دل و جان ما را گرفتـی، اما هنوز رفیق ما نشدی و به دوستـی ما نپرداختی.
هوش مصنوعی: تو در کنار ما بودی و حالا بدون ما رفتهای.
هوش مصنوعی: به کجا رفتی که بوی گل همراهت بود؟ من در اینجا تنها ماندم و تو به تنهایی رفتی.
هوش مصنوعی: زمانی که کاروان به راه میافتد، من از دل زمین نالهام به آسمان میرسد. از یارم دورم و به خاطر این جدایی اشکهایم مانند خون جاری میشود.
هوش مصنوعی: من از پا افتادم و در برابر عشق، ناتوان و اسیر شدهام. نمیتوانم از غم رها شوم، پس تو که میتوانی، لطفاً راه حلی پیدا کن.
هوش مصنوعی: اگر از دل احساس عمیق و دردناکی را بیرون بریزم، آتش عشق و شوق از درونم شعلهور خواهد شد.
هوش مصنوعی: زمانی که اشکهایم مانند ستارههای در آسمان میریزد، این اشکها به شدت مانند آتش سوزان هستند.
هوش مصنوعی: وقتی کاروان حرکت میکند، فریاد من به آسمان میرسد. چون دور از محبوبم هستم، اشک و خون میریزم.
هوش مصنوعی: در اینجا فردی احساس تنهایی و ناامیدی میکند. او نه کسی را دارد که بتواند با او درباره ناراحتیهایش صحبت کند و نه امیدی دارد که بتواند به دنبال کسی بگردد. به عبارت دیگر، او در وضعیت یأس و بیاحساسی قرار دارد و از نبودن همراهی و یا دوستی رنج میبرد.
هوش مصنوعی: ای شادی جان، ای سرو نازنین! تو که از جمع ما دور شدی، دل ما کجا رفته است؟ من تنها ماندم و تو هم به تنهایی رفتی.
هوش مصنوعی: به کجا میروی ای دلدار من؟ فریاد و نالهی من را بشنو و برگرد، برگرد. از نسیم بگو چه داستانی از روزگار من دارد و بازگرد، بازگرد به سوی من.
هوش مصنوعی: زمانی که تو از چشمان ما غایب شدی، مانند نوری که از دیدگان ناپدید میشود، با یاد و خاطرهای به شیرینی وزش نسیم صبح، از زندگیمان رفتی.
هوش مصنوعی: من به تنهایی ماندم و تو رفتی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.