به سوی ما گذار مردم دنیا نمیافتد
کسی غیر از غم دیرین به یاد ما نمیافتد
منم مرغی که جز در خلوت شبها نمینالد
منم اشکی که جز بر خرمن دلها نمیافتد
ز بس چون غنچه از پاس حیا سر در گریبانم
نگاه من به چشم آن سهی بالا نمیافتد
به پای گلبنی جان دادهام اما نمیدانم
که میافتد به خاکم سایهٔ گل یا نمیافتد
رود هر ذرهٔ خاکم به دنبال پریرویی
غبار من به صحرای طلب از پا نمیافتد
مراد آسان به دست آید ولی نوشین لبی جز او
پسند خاطر مشکل پسند ما نمیافتد
تو هم با سروبالایی سری داری و سودایی
کمند آرزو برجان من تنها نمیافتد
نصیب ساغر می شد لب جانانه بوسیدن
رهی دامان این دولت به دست ما نمیافتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و تنهایی شاعر میپردازد. شاعر احساس میکند که کسی به یاد او نیست و تنها غمهایش را به دوش میکشد. او خود را مانند پرندهای میبیند که در شبها ناله میکند و غم هایش را نمیتواند به کسی بگوید. همچنین اشاره میکند که با وجود تلاش و سرسپردگیاش، به چیزی دست نمییابد و سایه آرزوهایش شاید به او نرسد. در نهایت، او از ناکامی در دستیابی به عشق و خوشبختی سخن میگوید و حسرتی را در دل خود احساس میکند.
هوش مصنوعی: هیچکس از مردم دنیا به سوی ما نمیآید و تنها چیزی که باعث یادآوری ما میشود، غمهای قدیمیمان است.
هوش مصنوعی: من پرندهای هستم که فقط در سکوت شبها ناله میکند و من اشکی هستم که تنها بر دلهای پر درد و احساس فرو میافتد.
هوش مصنوعی: به خاطر حیا و ادب، مانند غنچهای که سرش را در گلبرگهای خود پنهان کرده، من هم سرم را در گریبانم فرو بردهام و از این رو نمیتوانم به چشمان آن معشوق بلندبالا نگاه کنم.
هوش مصنوعی: من جانم را در پای گلی فدای کردهام، اما نمیدانم آیا سایهٔ گل بر من میافتد یا نه.
هوش مصنوعی: هر ذره از خاک من به دنبال زیبایی یک پری است و غبار من هرگز از تلاش در جستجوی آن زیبایی در بیابان عشق خسته نمیشود.
هوش مصنوعی: هدف و آرزوهای ساده به راحتی به دست میآید، اما ما فقط به کسی که لبهای شیرین دارد، علاقهمندیم و چنین فردی به آسانی نصیب ما نمیشود.
هوش مصنوعی: تو نیز مثل دیگران زیبایی و آرزوهایی در دل داری، اما تنها آرزوی من نمیتواند به من آسیب بزند.
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب و بوسیدن لب معشوق برای ما مقدر نشده و این نعمت ممکن است هرگز به دست ما نیفتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ز مستی چشم او هرگز به حال ما نمیافتد
به هر جانی بیفتد مست و او قطعا نمیافتد
چو خاک ره شوم زین پس من و سودای زلف او
که خاک راه را در سر جز این سودا نمیافتد
به کویت رند دُردیکش سبو بر سر برآید خوش
[...]
ز استغنا خیالش را به ما پروا نمیافتد
نگاهش پرتو خور گر بود بر ما نمیافتد
مه رویش گهی تاب از غضب دارد گه از باده
به گلزار جمال او گل از گل وانمیافتد
اگر سررشتة کار اسیران بلا نبود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.