گنجور

 
رهی معیری

سیاهکاری ما کم نشد ز موی سپید

به ترک خواب نگفتیم و صبحدم خندید

ز تیغ بازی گردون هواپرستان را

نفس برید ولی رشته هوس نبرید

چو مفلسی که به دنبال کیمیا گردد

جهان بگشتم و آزاده‌ای نگشت پدید

اگر نمی‌طلبی رنج ناامیدی را

ز دوستان و عزیزان مدار چشم امید

طمع به خاک فرو می‌برد حریصان را

ز حرص بر سر قارون رسید آنچه رسید

درود بر دل من باد کز ستم‌کیشان

ستم کشید ولی بار منتی نکشید

ز گرد حادثه روشندلان چه غم دارند

غبار تیره چه نقصان دهد به صبح سپید؟

نه هرکه نظم دهد دفتری نظیر من است

که تابناک‌تر از خود نمی‌تواند دید

ز چشمه گوهر غلتان کجا پدید آید؟

نه هرکه ساز کند نغمه‌ای بود ناهید

از آن شبی که رهی دید صبح روی تو را

شبی نرفت که چون صبح جامه‌ای ندرید

 
 
 
رشتهٔ هوس به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

دریغ! مدحت چون درو آبدار غزل

که چابکیش نیاید همی به لفظ پدید

اساس طبع ثنایست، بل قوی‌تر ازان

ز آلت سخن آمد همی همه مانیذ

کسایی

دو دیدهٔ من و از دیده اشکِ دیدهٔ من

میانِ دیده و مژگان ستاره‌وار پدید

به جَزع ماند یک بر دگر سپید و سیاه

به رشته کرده همه گرد جَزع مروارید

فرخی سیستانی

نگار من چو ز من صلح دید و جنگ ندید

حدیث جنگ به یک سو نهاد و صلح گزید

عتابها ز پس افکند و صلح پیش آورد

حدیث حاسد نشنید و زان من بشنید

چو من فراز کشیدم بخویشتن لب او

[...]

مسعود سعد سلمان

هزار خرمی اندر زمانه گشت پدید

هزار مژده ز سعد فلک به ملک رسید

که شاه شرق ملک ارسلان بن مسعود

عزیز خود را اندر هزار ناز بدید

سپهر قدری شاهی که وهم آدمیان

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

درین مقام طرب بی تعب نخواهی دید

که جای نیک و بدست و سرای پاک و پلید

مدار امید ز دهر دو رنگ یک رنگی

که خار جفت گلست و خمار جفت نبید

به عیش ناخوش او در زمانه تن در ده

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه