هزار بار بگفتم که: به ز جان عزیزی
اگر چه خون دل من هزار بار بریزی
مرا سریست کزان خاک آستانه نریزم
اگر تو بر سرم آن خاک آستانه ببیزی
شبم به وعدهٔ فردای خودنشانی و چون من
در انتظار نشینم، تو روزها بگریزی
میان ما و تو کاری کجا ز پیش برآید؟
که من تواضع و خدمت کنم، تو تندی و تیزی
مگر تو با من مسکین سری ز لطف درآری
و گرنه پای عتابت که دارد؟ از تو ستیزی
طبیب شهر همانا علاج و چاره نداند
مرا، که مهر جبلی شدست و عشق غریزی
به دوست تحفه فرستند چیزها، من مسکین
ترا چه تحفه فرستم؟ که بهتر از همه چیزی
عجب مدار که پیشت چراغ را بنشانم
که شمع نیز در آن شب نشسته به، که تو خیزی
اگر بضاعت مزجاة اوحدی نکنی رد
روا بود که: ز خوبان مصر ما،تو عزیزی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و Loyalty است. شاعر از عشق عمیق و وفاداری خود به محبوبش سخن میگوید و تأکید میکند که حتی با وجود زجر و دردی که از طرف او متحمل میشود، حاضر نیست به محبتش پشت کند. او به توانایی محبوب در بخشش و لطف اشاره میکند و میخواهد که اگر محبوب به او محبت کند، او نیز تسلیم میشود. شاعر همچنین ناامیدی از عدم توجه و سختگیری محبوبش را بیان میکند و به رابطهای که در آن یکی تواضع میکند و دیگری تندی، اشاره میکند. او در پایان، با تصریح بر ارزش عشق واقعی، دربارهٔ ناتوانی دیگران در درک حالش و همچنین بیتوجهی به هدایای مادی صحبت میکند و عشق را بالاتر از هر چیز میداند.
هوش مصنوعی: من بارها گفتهام که اگرچه سختی و اندوه زیادی را تحمل میکنم، اما باز هم تو برای من بسیار عزیزتر از جانم هستی.
هوش مصنوعی: به من اجازه نده که خاک درگاهت را بر زمین بریزم، چرا که اگر تو بر سرم آن خاک را بریزی، برایم بسیار ارزشمند و گرامی خواهد بود.
هوش مصنوعی: شب من پر از انتظار و امید به وعدهٔ فرداست، و در حالی که من به انتظار نشستهام، تو روزها از من دور میشوی و فرار میکنی.
هوش مصنوعی: بین ما چه رابطهای میتواند برقرار شود؟ وقتی من با فروتنی و خدمتگزاری برخورد کنم و تو با خشم و تندخویی.
هوش مصنوعی: آیا تو بر من بیچاره رحم خواهی کرد؟ و اگر نه، چه کسی توان تحمل خشم و عتاب تو را دارد؟
هوش مصنوعی: پزشک شهر نمیتواند برای من درمانی پیدا کند، زیرا عشق من ناشی از طبیعت و فطرت من است.
هوش مصنوعی: به دوستان هدیه و کادوهای مختلف میدهند، اما من که آدم فقیر و درماندهای هستم، نمیدانم چه چیزی برای تو بفرستم، چرا که هیچ چیز به ارزش وجود تو نیست.
هوش مصنوعی: عجیب نیست که بخواهم چراغ را به خاطر تو خاموش کنم، چرا که حتی شمع هم در آن شب در کنار تو نشسته است و تو بیداری.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی به خوبی اوحدی را وصف کنی، بیتردید غیر از این باید بگوییم که تو در میان خوبان مصر، عزیز و محترمی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیزی
«فداک عقلی و روحی » ندانمت که چه چیزی؟
مرا هوای تو از عقل و جان ربود، چه گویم؟
بجانب تو گریزم بهر طرف که گریزی
تویی مقاصد عالم، یقین بدان و«فألزم »
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.