میخانه را بگشای در، کامروز مخمور آمدم
نزدیک من نه جام می، کز منزل دور آمدم
شهر پدر بگذاشتم، نقشی دگر برداشتم
خود را چو ماتم داشتم، بیخود درین سور آمدم
بودم قدیمی خویش تو، از مذهب و از کیش تو
منزل به منزل پیش تو، زان شاد و مسرور آمدم
درگاه و در بیگاه من، دانم بریدن راه من
کز حضرت آن شاه من، با خط و دستور آمدم
بازم جفا چندین مکن، مسکین مدان، مسکنین مکن
ابرو ز من پر چین مکن، کز پیش فغفور آمدم
هر چند بینی جوش من، فریاد نوشانوش من
یکسو منه سر پوش من، کز خلق مستور آمدم
من بر جهودان دغل، مشکل توانم کرد حل
زیرا که لوح اندر بغل، این ساعت از طور آمدم
با آنکه کرد این منزلم، هم صحبت آب و گلم
از نار کی ترسد دلم؟ کز عالم نور آمدم
ره پیش آن خوانم بده، آبم مبر، نانم بده
دارو و درمانم بده، زیرا که رنجور آمدم
با او روم در پیرهن، بی او نیابم در کفن
تا تو نپنداری که: من از دوست مهجور آمدم
خواهد ز روی ارتقا، رفتن برین بام بقا
میدان که: میخواهم لقا، چون فارغ از حور آمدم
ببریدم از ماهی چنان، با ناله و آهی چنان
وانگاه من راهی چنان، شبهای دیجور آمدم
چون اوحدی در کوی دل، تامن شنیدم بوی دل
هر جا که کردم روی دل، فیروز و منصور آمدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با زبانی احساسی و تصوری به بیان حالت خود در میخانه میپردازد. او از دلتنگی و رنجی که به همراه دارد، صحبت میکند و به سرنوشت خود در زندگی اشاره دارد. شاعر به خاطر علاقه و شوق به معشوق، از شهری که قبل از این در آن بوده، فاصله گرفته و به جستجوی عشق و وصال میپردازد. او از جفاها و سختیهای موجود شکایت میکند و و آرزو دارد در این مسیر، محبت و توجه معشوق را جلب کند. شاعر بیان میکند که به هر دلیلی که به اینجا آمده، همواره در جستجوی محبت و وجود معشوق است. در نهایت، حس عمیق او از عشق و آرزو برای وصال، زندگیاش را شکل میدهد.
هوش مصنوعی: امروز به میخانه میآیم و به خاطر حالت خمارم، نیازی به جام شراب ندارم، چرا که از راه دور آمدهام و میخواهم ابتدا در را باز کنند تا وارد شوم.
هوش مصنوعی: من از شهر پدرم دور شدم و تغییری در خودم ایجاد کردم. هنگامی که در اندوه و ماتم به سر میبردم، به طور ناخودآگاه وارد این خوشحالی و شادابی شدم.
هوش مصنوعی: من سالها با ایمان و اعتقادات تو زندگی کردهام و از یک مکان به مکان دیگر به خاطر تو سفر کردهام و به همین دلیل با شادی و خوشحالی به پیش تو آمدهام.
هوش مصنوعی: من میدانم که در هر زمان و مکان، میتوانم به درگاه آن شاه بروم، زیرا با فرمان و دستورات او به اینجا آمدهام و راه مرا نمیتوانند ببندند.
هوش مصنوعی: دوباره از من رنجش نبر، مرا در زمرهی بیچارگان قرار نده. ابروی من که پرچین است را نباشد به هم بزنید، زیرا من از دنیای پادشاهی به اینجا آمدهام.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه تغییر و جوش و خروش من را مشاهده میکنی، صدای دلنشین من را نشنیده بگیر و بگذار پنهان بمانم، چرا که از میان مردم آمدهام و نمیخواهم خود را نمایان کنم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم با یهودیان فریبکار مشکل خود را حل کنم، زیرا که در این لحظه که از کوه طور آمدهام، کتاب آسمانی را در بغل دارم.
هوش مصنوعی: با اینکه در این منزل، همدم آب و گل هستم، دلم از آتش نمیترسد. چون من از دنیای نور به اینجا آمدهام.
هوش مصنوعی: مسیر زندگیام را به پیش بردار، از من آب مگیر، به جای آن نان و دارو به من بده، چونکه به شدت بیمار و رنجور آمدهام.
هوش مصنوعی: با او در لباسش همراه میشوم و بدون او در کفن نیستم، تا فکر نکنی که من از دوستم دور ماندهام.
هوش مصنوعی: میخواهد از روی ترقی به اوج جاودانگی برسد و میگوید: دوست دارم دیدار را، چرا که بدون واسطه از نعمتهای بهشتی آمدهام.
هوش مصنوعی: از ماهی جدا شدم، با ناله و فریادی سنگین، و سپس راهی را پیش گرفتم که در شبهای تاریک و غمانگیز بروم.
هوش مصنوعی: وقتی در خیابان دل، حال اوحدی را دیدم و بوی عشق را استشمام کردم، هر جایی که روی دل را گرداندم، موفق و پیروز شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.