سخت به حالم ز تو من، ای مدد حال بیا
فال به نام تو زدم، ای تو مرا فال بیا
عهد من از یاد مهل، تا نشوم خوار و خجل
نامه فرستادم و دل، بنگر و در حال بیا
عاشق دیوانه شدم، وز همه بیگانه شدم
بر در میخانه شدم، خیز و به دنبال بیا
دور شدی، دیر مکش،بر مچشان زهر و مچش
ای همه شغلی بتو خوش، با همه اشغال بیا
تا به رخت عید کنم، روی به توحید کنم
آخر شعبان چو شدی، اول شوال بیا
پر می و نقلست سرا، با همه پیکار چرا؟
شاهد مجلس، بنشین، زاهد بطال، بیا
میروم از دست دگر، واقعهای هست دگر
شد دل من مست دگر، ای تن حمال، بیا
بهمن غم کرد درون، دست به دستان و فسون
رستم جان گشت زبون، ای خرد زال، بیا
عقل بینداخت قلم، شخص هنر ساخت به غم
کفر برانداخت علم، مهدی دجال بیا
این بصر و طرف بهل، وین نظر ژرف بهل
این ورق و حرف بهل، ای سخن لال بیا
روز وصالست مرا، صبح کمالست مرا
غرهٔ سالست مرا، اوحدی، امسال بیا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احوالات عاشقانه و yearning شاعر نسبت به معشوق است. شاعر با اشتیاق و ناامیدی از معشوق خواستار دیدار و کمک است و به یادآوری عهدی میپردازد که فراموش نشود. او خود را در حال دیوانگی و دوری از معشوق مییابد و از او میخواهد که بیدرنگ به نزدش بیاید. در ادامه، شاعر به حال و هوای عید و شادمانی اشاره میکند و از زاهدان میخواهد که از قید و بند خود رها شوند و به میخانه شتافته و از شادیها بهرهمند شوند. در نهایت، شاعر به امید وصال و کمال میرسد و به نوعی فراز و نشیبهای عاشقانهاش را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: حال من به شدت به خاطر تو سخت و ناراحت است. به یاریام بیا و برای من نشانهای قرار بده؛ من برای تو فال گرفتم و به تو نیاز دارم تا من را یاری کنی.
هوش مصنوعی: عهد من را فراموش نکن، تا زمانی که خوار و شرمسار نشوم. نامهای فرستادم و دل را نگاه کن و به حال من توجه کن.
هوش مصنوعی: من دیوانه عشق شدم و از همه چیز و همه کس جدا شدهام. به درب میخانه رفتهام، برخیز و به دنبالم بیا.
هوش مصنوعی: دور شدی، دست از دلخوری بکش و با آنها مهربان باش، چرا که تو با همهی اینها زیبا هستی، پس بیا و در کنارشان باش.
هوش مصنوعی: وقتی عید را برای تو جشن میگیرم، به وحدت تو توجه میکنم. حالا که آخر شعبان به پایان رسیده، منتظرم تا اول شوال بیایی.
هوش مصنوعی: فضای مجلس پر از شادی و سرور است، با وجود همه مشکلات چرا باید ناراحت باشیم؟ ای شاهد این مجلس، بنشین و ای زاهد بیکار، بیا و به ما ملحق شو.
هوش مصنوعی: من از مشکلات و دردسرهای دیگر میروم و حالا وضعیت جدیدی پیش آمده است. قلب من حالا از شادی سرشار شده است، ای بدن خسته، بیا و به من کمک کن.
هوش مصنوعی: بهمن در دلش غم دارد و به دستها و جادوهای رستم پناه میبرد. جانش به ضعف میگراید. ای خرد زال، بیا و کمک کن.
هوش مصنوعی: عقل به کناری رفت و قلم به دست افتاد، و فردی با هنر خود در غم و اندوه دلایل کفر را از بین برد. مهدی، که نگهبان حق است، بیایید و دجال را از بین ببریم.
هوش مصنوعی: این چشم و نگاه را رها کن و به عمق معنای کلمات توجه کن. این صفحه و این حرف را کنار بگذار، ای سخن که بیصدا هستی، بیا.
هوش مصنوعی: امروز روزی است که به وصال محبوب میرسم، صبحی است که به کمال و شکوفایی میانجامد. امسال، به خاطر عظمة این روز، به خودم مغرور هستم. ای اوحدی، امسال حتماً بیا.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.