کام دلم نشد ز دهانت روا هنوز
و آن درد را که بود نکردم دوا هنوز
بیگانه گشتم از همه خوبان به مهر تو
وآن ماه شوخ دیده نگشت آشنا هنوز
عالم ز ماجرای دل ریش من پرست
با هیچ کس نگفته من این ماجرا هنوز
ای دل، منال در قدم اول از گزند
از راه عشق او تو چه دیدی؟ بیا هنوز
ما را خدای در ازل از مهر او سرشت
ناکرده هیچ نسبت حسی بما هنوز
هر شب وصال او به دعا خواهم از خدا
دردا! که مستجاب نگشت این دعا هنوز
او گر قفا زنان ز در خود براندم
چشمم به راه باشد و رو از قفا هنوز
روزی نسیم بر سر زلفش گذار کرد
زان روز بوی غالیه دارد صبا هنوز
یک ذره مهر او به دل آسمان رسید
چون ذره رقص میکند اندر هوا هنوز
چشمم بر آستان در او شبی گریست
خون میدمد ز خاک در آن سرا هنوز
ای اوحدی، تو حال دل من ز من مپرس
کان دل برفت و باز نیامد بجا هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات شاعر درباره عشق و نرسیدن به محبوب میپردازد. شاعر از دردهای دل خود میگوید که هنوز درمان نشدهاند و به بیگانه شدن از دیگران به خاطر عشق میپردازد. او میبیند که ماجرای عشقش در دل دیگران شناخته شده، اما خود هنوز به کسی نگفته است. در ادامه، شاعر به انتظار و آرزوی وصال محبوبش اشاره میکند، اما میگوید دعاهایش مستجاب نشده و در حسرت آن عشق است. همچنین، او به زیبایی محبوب و بوی خوش او که از نسیم میآید اشاره میکند و در نهایت میگوید دلش برای محبوبش مشتاق است، اما ناپدید شده و باز نمیگردد. شاعر از اوحدی میخواهد که حال دلش را نپرسد چون دل دیگر برایش برنگشته است.
هوش مصنوعی: بغض و آرزوی دل من هنوز از دهان تو سیراب نشده است و آن دردی که در دل دارم هنوز درمان نشده است.
هوش مصنوعی: من از همه خوبیها و دوستان دور شدم به خاطر عشق و محبت تو، اما آن ماه زیبای گزنده هنوز با من آشنا نشده است.
هوش مصنوعی: عالم پر شده از داستان دل شکسته من، اما من هنوز این داستان را با هیچکس در میان نگذاشتهام.
هوش مصنوعی: ای دل، در نخستین گام از آسیبهای عشق او غم نخور، تو چه تجربهای داشتی؟ بیا هنوز ادامه بده.
هوش مصنوعی: خداوند ما را از ابتدا به خاطر محبت و عشق خود آفریده و هیچ احساسی از او به ما منتقل نکرده است.
هوش مصنوعی: هر شب برای دیدن معشوقم از خدا دعا می کنم، اما افسوس که این دعا هنوز برآورده نشده است.
هوش مصنوعی: اگر او با پشت به من برود و از در خارج شود، چشمانم همچنان به راه او دوخته خواهد بود و حتی از پشت سر او هم برمیگردم.
هوش مصنوعی: روزی نسیمی به زلف او برخورد و از آن روز به بعد، نسیم صبحگاهان بویی از عطر دلنشینی دارد.
هوش مصنوعی: یک ذره از محبت او به دل آسمان رسید و هنوز آن ذره در هوا میرقصد.
هوش مصنوعی: چشمانم در ورودی خانه او در شب گریه کردند و هنوز هم خون از خاک آنجا میریزد.
هوش مصنوعی: ای اوحدی، تو از حال و روز من نپرس، زیرا دل من رفته و هنوز به حال خود بازنگشته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با ما نکرد آن بت سرکش وفا هنوز
آخر نشد میانهٔ ما ماجری هنوز
ما خستگان در آتش شوقش بسوختیم
وان شوخ دیده سیر نگشت از جفا هنوز
بعد از هزار درد که بر جان ما نهاد
[...]
دلبر نرفت بر سر عهد و وفا هنوز
در سینه کینه دارد و در سر جفا هنوز
بس فتنه ها که خاست ز چشمان شوخ او
وان شوخ چشم می ننشیند ز پا هنوز
گر درد من ازو و دوایم ز دیگری ست
[...]
بالا نکرده ساعد او راحیا هنوز
بیعت نکرده است به دستش حنا هنوز
آواز عندلیب به گوشش نخورده است
برگرد او نگشته نسیم صبا هنوز
در غنچه است جلوه گلزار شوخی اش
[...]
از دل برون نکرده خیال جفا هنوز
گرگ آشتی ست یوسف ما را به ما هنوز
روزی که من به سلسله ی زلفش آمدم
بیعت نکرده بود به دستش حنا هنوز
وقتی که نغمه سنج شدم من درین چمن
[...]
از ما کند دریغ چو جور و جفا هنوز
کی طبع اوست مایل مهر و وفا هنوز
صیاد روزگار که آفاق دیده است
این آهوان ندیده بچین و ختا هنوز
آهو زناف نافه دهد او زچین زلف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.