نیک میخواهی که: از خود دورم اندازی دگر
و آن دل سنگین ز مهر من بپردازی دگر
آتشی در من زدی از هجر و میگویی: مسوز
با من مسکین سر گردان نمیسازی دگر
دل ز من بردی و گویی: با تو بازی میکنم
راست میپرسی؟ به خون من همی بازی دگر
پردهای انداختی بر روی و سیلی در گذار
تا مرا در آتش اندوه نگدازی دگر
زان همی ترسم که: چون فارغ شوی از قتل من
روی را رنگین کنی و زلف بترازی دگر
بستهای بر دیگرانم باز و میدانم که چیست؟
ایمنم کردی که پنهان بر سرم تازی دگر
سختم از حضرت جدا کردی و از درگاه دور
آه! اگر بر حال من چشمی بیندازی دگر
مفلس و بیمایه مگذارم چنین، گر هیچ وقت
تازه خواهی کرد با من عهد انبازی دگر
اوحدی را خون همی ریزی، که دورش میکنی
صوفی کافر نخواهی کشتن، ای غازی، دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد فراق و جدایی صحبت میکند و حسرت میخورد که معشوقش او را از خود دور کرده است. او از آتش عشق و غم ناشی از هجر و سوختن در آن میگوید، در حالی که معشوق بیتوجهی میکند. شاعر احساس میکند که معشوق همچون بازیچهای با او رفتار میکند و بر دردهایش افزوده میشود. او از ترس این که معشوق وقتی از او فارغ شود، به راحتی او را ترک کند و به زندگی جدیدی ادامه دهد، غمگین است. همچنین احساس میکند که از درگاه معشوق دور شده و هیچ کس در حال او نمینگرد. در پایان، شاعر با لحنی ناامیدانه درخواست میکند که او را در این وضعیت رها نکند و از معشوق میخواهد که به عهد و پیمانشان وفادار بماند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از من فاصله بگیری، باید دل سنگینم را که به خاطر عشق تو پر از بار است، سبک کنی.
هوش مصنوعی: به خاطر دوری تو، آتشی در دل من روشن کردهای و با این حال میگویی که مرا بسوزان نکن! من، این مسکین سرگردان را بیش از این عذاب نده.
هوش مصنوعی: دل من را از من جدا کردی و ظاهراً گویی در حال سرگرم شدن با من هستی. آیا این را درست میگویی؟ به نظر میرسد که تو به خون من هم بازی میکنی.
هوش مصنوعی: تو با افکار و رفتارت، مانع از دیدن واقعیتم شدی و من را در دنیای غم و اندوه خود نگه داشتهای.
هوش مصنوعی: از این میترسم که وقتی از کشتن من رهایی یابی، چهرهات را زیبا و رنگین کنی و دوباره به آراستن موهایت بپردازی.
هوش مصنوعی: من بر روی دیگران دروازهای باز دارم و از حقیقت آن آگاه هستم. تو با حضور خود مرا در امان نگهداشتی، در حالی که چیز دیگری در دل دارم.
هوش مصنوعی: از وقتی که از حضور تو دور شدم و از درگاهت فاصله گرفتهام، برایم سخت و طاقتفرسا شده است. کاش نگاهی به حال و روز من میانداختی.
هوش مصنوعی: هرگز مرا تنها و بیکس نگذار، اگر خواهان شروعی تازه و دوستی جدید با من هستی.
هوش مصنوعی: تو به خاطر اوحدی، خون بر زمین میریزی، اما با دور کردن او، نمیتوانی یک صوفی کافر را بکشی، ای جنگجو، دیگر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.