من کشتهٔ عشقم،خبرم هیچ مپرسید
گم شد اثر من،اثرم هیچ مپرسید
گفتند که: چونی؟ نتوانم که بگویم
این بود که گفتم، دگرم هیچ مپرسید
فردا سر خود میکنم اندر سر و کارش
امروز که با درد سرم هیچ مپرسید
وقتی که نبینم رخش احوال توان گفت
این دم که درو مینگرم هیچ مپرسید
بیعارضش این قصهٔ روزست که دیدید
از گریهٔ شام و سحرم هیچ مپرسید
خون جگرم بر رخ و پرسیدن احوال؟
دیدید که: خونین جگرم، هیچ مپرسید
از دوست به جز یک نظرم چون غرضی نیست
زان دوست به جز یک نظرم هیچ مپرسید
از دست شما جامه دو صد بار دریدم
خواهید که بازش بدرم هیچ مپرسید
با اوحدی این دیدهٔتر بیش ندیدیم
بالله ! که ازین بیشترم هیچ مپرسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنج عاشقانه خود سخن میگوید. او احساس میکند که دیگران از حال او بیخبرند و هیچکس وضعیت او را نمیپرسد. عشقش او را به شدت میآزارد و با این حال نمیتواند احساساتش را بیان کند. او از گم شدن اثر خود و دلتنگیاش برای محبوب صحبت میکند و میگوید که حتی وقتی در درد و رنج به سر میبرد، کسی نمیپرسد که حالش چطور است. از تنهایی و غم ناشی از دوری محبوب سخن میگوید و بیان میکند که تنها نگاه کردن به محبوبش برایش کافی است. نهایتاً، با وجود درد و رنجی که تحمل میکند، به نظر میرسد که کسی به او توجهی نمیکند.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق خود دچار درد و رنج شدم، اما از حال من هیچ کس نمیپرسد و هیچ کسی در مورد فقدان من خبری نمیگیرد.
هوش مصنوعی: گفتند حالت چطور است؟ نتوانستم خوب توضیح دهم، به همین خاطر گفتم، دیگر هیچ چیزی نپرسیدید.
هوش مصنوعی: فردا مشغول کار خودم میشوم و امروز به هیچ وجه از دردسرهایم نپرسید.
هوش مصنوعی: زمانی که چهرهاش را نمیبینم، حال و روزم را میتوان گفت. اما وقتی به او نگاه میکنم، هیچ پرسشی را نپرسید.
هوش مصنوعی: این داستان بدون هیچ دلیلی دربارهٔ روزهایی است که شاهد گریهها و اندوههای شب و سحر هستیم و هرگز از کسی نمیپرسیم که چه خبر است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دردم عمیق و شدید است و نشان آن بر چهرهام نمایان است، ولی هیچکس دربارهی حال و روزم از من نمیپرسد. دیدهاید که با وجود این درد و رنج، هیچکس دلسوزی نمیکند و از حالت من خبری نمیگیرد.
هوش مصنوعی: به جز یک نگاه به دوست، هدفی از او ندارم. بنابراین از او هیچ چیز دیگری نخواهید پرسید.
هوش مصنوعی: من به خاطر شما بارها و بارها دلم را شکستهام و تصمیم دارید دوباره آن را بشکنید، از شما خواهش میکنم که دربارهاش سوال نکنید.
هوش مصنوعی: من هرگز چشمی چنین گریان و حزین را ندیدم، سوگند به خدا! که از این حالت بیشتر از آن چیزی نخواهم پرسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.