تو آفتابی و خلقت چو سایه بر اثرند
کز آستان تو چون سایه در نمیگذرند
چو تیر غمزه زنی بر برابرند آماج
چو تیغ فتنه کشی در مقابلش سپرند
غم تو قوت دل خویش ساختند چنان
که گردمی نبود خون خویشتن بخورند
هزار قافله سر گشته شد ز هر جانب
بدان امید که راهی به جانب تو برند
به بوی آنکه ببینند سایهٔ تو ز دور
چو سایه کوی به کوی و چو باد در بدرند
چو دامن تو نیاید به دست درمان چیست
به غیر از آنکه گریبان خویشتن بدرند
اگر تو قصد دل اوحدی کنی دل چیست؟
سزد که جان بفروشند و چون تویی بخرند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و محبت به معشوق است. شاعر به زیبایی و نورانیت معشوق اشاره میکند و بیان میکند که تمام موجودات در زیر سایهاش قرار دارند. غم و درد عاشقانه، به او قوت و نیرو بخشیده است و او و دیگران به دنبال راهی برای نزدیک شدن به معشوق هستند. شاعر از ناامیدی در رسیدن به معشوق سخن میگوید و اینکه هیچ راهی برای درمان دلbroken وجود ندارد، جز اینکه به خود آسیب بزنند. در نهایت، او تاکید میکند که اگر معشوق، دل عاشق را بخواهد، او حاضر است جان خود را فدای عشقش کند.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید هستی و تمام موجودات دیگر در سایهی وجود تو قرار دارند؛ آنها از کنار مقام تو حتی به اندازهی یک سایه هم عبور نمیکنند.
هوش مصنوعی: زمانی که با نگاه زیبا و جذاب خود به کسی مینگری، مانند تیری هستی که به سمت او پرتاب میشود؛ و وقتی در برابر مشکل یا فتنهای قرار میگیری، دیگران در کنار تو مانند سپری آماده دفاع هستند.
هوش مصنوعی: غم تو باعث شده که دلشان را قویتر کنند، به گونهای که مانند گرگ به خون خودشان حمله میکنند.
هوش مصنوعی: هزاران کاروان از هر سو به امید اینکه راهی به سمت تو پیدا کنند گم شدهاند.
هوش مصنوعی: بوی تو باعث میشود که دیگران از دور سایهات را ببینند، مانند سایهای که در کوچهها حرکت میکند و یا همچون بادی که در فضا میوزد.
هوش مصنوعی: وقتی که نمیتوانم به تو دسترسی پیدا کنم، چه راهی جز این است که به خودم آسیب بزنم و درد خود را نشان دهم؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهی دل کسی را به دست آوری، دل چه اهمیتی دارد؟ درست است که جان را میفروشند و او را به خاطر تو میخرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به کوی دوست که وهم و خیال ره نبرند
مجال کی بود آنجا که عاشقان گذرند
ندیده دیدۀ کس حسن بینهایت او
ز فرق تا به قدم گر چه عارفان نظرند
چو هست آینه روی دوست حسن صور
[...]
دو دوست با هم اگر یکدلند در همه حال
هزار طعنه دشمن به نیم جو نخرند
ور اتفاق نمایند و عزم جزم کنند
سزد که قلعه افلاک را زهم بدرند
مثال این بنمایم ترا ز مهره نرد
[...]
سمنبران که به لب آبدار چون گهرند
به چهره از جگر عاشقان برشته ترند
نظر سیاه مگردان به لاله رخساران
که برگریز دل ونوبهار چشم ترند
به آسیای فلک دانه ای نخواهد ماند
[...]
مه و ستاره که در راه شوق هم سفرند
کرشمه سنج و ادا فهم و صاحب نظرند
چه جلوه هاست که دیدند در کف خاکی
قفا بجانب افلاک سوی ما نگرند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.