گنجور

 
اوحدی

اول فطرت که نقش صورت چین بسته‌اند

مهر رویت در میان جان شیرین بسته‌اند

زان نمکدان لب شیرین شورانگیز تو

دانهٔ خال سیه بر قرص سیمین بسته‌اند

تا کسی از باغ حسنت شاخ سنبل نشکند

زنگیان زلف تو بر ماه پرچین بسته‌اند

جز به چشم ترک مستت خون مردم کس نریخت

تا بنای کفر را در چین و ماچین بسته‌اند

عندلیبان چمن را تا کند زار و نزار

چاوشان چشم مستت بر گل آذین بسته‌اند

بر امید خواب مستی دوش بر طرف چمن

بلبلان بوستان از غنچه بالین بسته‌اند

تا نقاب از آفتاب طلعتت بر داشتند

اوحدی را خواب خوش از چشم غمگین بسته‌اند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حافظ

صورت خوبت نگارا خوش به آیین بسته‌اند

گوییا نقش لبت از جان شیرین بسته‌اند

از برای مقدم خیل و خیالت مردمان

زاشک رنگین در دیار دیده آیین بسته‌اند

کار زلف توست مشک‌افشانی و نظارگان

[...]

نظیری نیشابوری

زین نگارستان که اهل اگره آیین بسته‌اند

چینیان درهای صورتخانه چین بسته‌اند

دست این صنعت‌نگاران نشکند کز آب و گل

طاق‌ها چون طاق ابروی نگارین بسته‌اند

حجله سور است کار باب سعادت را در او

[...]

قاآنی

ملک ری را باز از آیینه آیین بسته‌اند

یا ملایک عرش را از نور آذین بسته‌اند

طاق تو پرتوی رنگارنگ چون قوس قزح

خلق بر هر منظری با اطلس چین بسته‌اند

هرشب از سیمین رسن آویخته قندیل‌ها

[...]

بلند اقبال

دلبران از هرطرف ره بر دل ودین بسته اند

عاشقان هم چشم از آن وهم از این بسته اند

هر کجا مرغ دلی باشد اسیر زلف یار

بر سر زلفش مگر چنگال شاهین بسته اند

نافه چین گشته درعالم به خوشبوئی مثل

[...]

وفایی مهابادی

شکل و بالای ترا، یارب، چه شیرین بسته‌اند

کآفتابی را فراز سرو سیمین بسته‌اند

دلربا آمد خط از روی عرقناکت، مگر

دلربا زاده است و از مه عقد پروین بسته‌اند؟

زلف بر روی تو یا سر صفحهٔ گل مشک چین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه