ای زیر زلف عنبرین پوشیده مشکین خال را
فرخنده باشد دم بدم روی تو دیدن فال را
باری گر از درد تو من زاری کنم، عذرم بنه
چون بار مستولی شود مسکین کند حمال را
روزی همی باید مرا، مانند ماهی، تا درآن
پیش تو تقریری دهم شرح شب چون سال را
شاگرد عشقم، گر سخن گویم درین معنی سزد
چون عشق استادی کند، در گفتن آرد لال را
در بازجست سر ما چندین مکوش، ای مدعی
گر حالتی داری چون من، تا با تو گویم حال را
گر صرف مالی میکنی در پای او منت منه
جایی که باشد جان فدا، قدری ندارد مال را
دل چو ببندم در رخش سر چون کشم؟ کان بیوفا
دام دل من ساختست آن زلف همچون دال را
نشگفت اگر بال دلم، بشکست ازین سودا، که من
مرغی نمیدانم که او این جا نریزد بال را
با او چو گفتم درد دل، گفت: اوحدی، این شیوه تو
بسیار میدانی، ولی حدیست قیل و قال را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد دل شاعر است. او از زیبایی معشوقش و تأثیر آن بر دل و جانش سخن میگوید. شاعر اظهار میکند که دیدن معشوق برایش خوشایند است، اما در عین حال از درد ناشی از عشقش زاری میکند و از معشوق میخواهد که به عذارش گوش دهد. او به توصیف حال و روز خود به مانند ماهی در انتظار موقعیتی مناسب میپردازد و به عشق به عنوان موضوعی عمیق اشاره میکند. شاعر به مدعی میگوید که نباید بیدلیل به سر و حالش بپردازد و ارزش عشق و جان را به مال ترجیح میدهد. همچنین از زلف معشوق به عنوان دام دلش یاد میکند و میگوید که عشقش به او سخت و دردآور است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که علیرغم دانستن زیاد در مورد عشق، گاهی اوقات باید از حرمت آن بگذرد و کمگویی را برگزینید.
هوش مصنوعی: ای کسی که زلفهایش همچون عطر عنبر است و خال سیاهش خوشبختی به همراه دارد، هر لحظه که روی تو را میبینم، این دیدن برایم نشانهای نیکوست.
هوش مصنوعی: اگر من از درد تو شکایت کنم، مرا عذر مکن؛ چون بار سنگین بر دوش مسکین، او را خسته و درمانده میکند.
هوش مصنوعی: روزی برای من باید همچون ماهی باشید تا بتوانم در آن زمان به شما توضیحاتی دهم که شب را مانند یک سال شرح دهم.
هوش مصنوعی: عشق من به تو باعث میشود که اگر در مورد این موضوع صحبت کنم، مناسب است. چرا که عشق، مانند یک معلم، میتواند حتی کسی را که در بیان واژهها ناتوان است، به سخن آورد.
هوش مصنوعی: ای مدعی، چرا در پی کشف حقیقت من هستی؟ اگر حال و روزی مشابه من داری، بیا تا دربارهی حال و احوال خود با تو صحبت کنم.
هوش مصنوعی: اگر برای عشق او هزینه میکنی، در آنجا نباید توقع داشته باشی؛ چون جایی که جان را فدای عشق میکنی، ارزش مالی اهمیت چندانی ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که دل را ببندم و به چهرهات نگاه کنم، سرم را چگونه بالا بگیرم؟ چرا که آن بیوفا با زلفهایش دام دل من را ساخته است.
هوش مصنوعی: عجبی ندارد اگر دل من پروازش را از این فکر بشکند، چون من پرندهای نمیشناسم که در این جا بال بگشاید.
هوش مصنوعی: وقتی که با او درد دل کردم، اوحدی گفت: تو از این کارها بسیار میدانی، اما باید یک محدودیتی برای صحبتهای بیهوده وجود داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.