گنجور

 
اوحدی

ای طیرهٔ شب طرهٔ خورشید پناهت

آرایش عالم رخ رنگین چو ماهت

تاب دل ناهید ز باد خم زلفت

آ ب رخ خورشید ز خاک سر راهت

دیباچهٔ خوبی ورق روی منیرت

عنوان شگرفی رقم خط سیاهت

بر رشتهٔ پروین زده صد سوزن طعنه

تابیدن عکس گهر از بند کلاهت

از خاک فزون گشته سیاه تو، ولیکن

آتش زده سودای تو بر قلب سپاهت

فردا به قیامت گر ازین گونه برآیی

ایزد، نه همانا، که بپرسد ز گناهت

نزدیک شود با فلک از روی بلندی

روزی که کند اوحدی از دور نگاهت

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت

سرفتنه خوبان جهان چشم سیاهت

تو پادشه کشور حسنی و ملاحت

خوبان جهانند همه خیل و سپاهت

هر گه که ز بازار روی جانب خانه

[...]

ابن یمین

ای قبله صاحبنظران روی چو ماهت

وی فتنه دوران قمر چشم سیاهت

صد خار نهد حسن تو خورشید فلک را

چون از گل سیراب دمد مهر گیاهت

ترسم که نشان بر رخ زیبات بماند

[...]

حکیم سبزواری

ای قبلهٔ حاجات ملک طرف کلاهت

مجموعه آفات فلک طرز نگاهت

بیچاره کشی پیشهٔ زلفان کمندت

خونخواره وَشی شیوهٔ چشمان سیاهت

خونم بخور و غم مخور از پرسش محشر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه