گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

جز دُرد سفر دلم نمی آشامد

دل را دگر آبی به جهان باز آمد

گویند به هر جا که رسم زآمد و شد

کان «اوحد» سودا زده ام باز آمد

 
sunny dark_mode