گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خیام

خاکی که به زیر پای هر نادانی‌ست

کفّ صنمیّ و چهرهٔ جانانی‌ست

هر خشت که بر کنگرهٔ ایوانی‌ست

انگشت وزیر یا سر سلطانی‌ست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خیام
عطار

چندان که نگاه میکنم حیرانی است

سرگشتگی و بی سر و بی سامانی است

در بادیهای که دانشش نادانی است

گردون را بین که جمله سرگردانی است

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اوحدالدین کرمانی

درمان غمت امید بی درمانی است

راه طلبت بی سر و بی سامانی است

سرمایهٔ جمله پای داران ارزد

آن سر که در او مایهٔ سرگردانی است

واعظ قزوینی

عمر تو خس و، زر آتش سوزانی است

افزونی هر درم از آن، نقصانی است

برباد رود ز مال این عمر عزیز

در خوردن رشته هر دری دندانی است

اسیر شهرستانی

بهار عمر و نوروز جوانی است

دریغا قحط سال شادمانی است

دلی دارم که هیچش یاد من نیست

ز بس مشغول غمهای نهانی است

ز فیض عشق شیرین کوهکن را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه