اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة
»
الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
»
شمارهٔ ۲۸
تا آتش رخسار تو را دود نبود
روزیم به بوسه ای نبودم خشنود
اکنون که شد از آتش رویت پردود
بسیار پشیمان شوی و نبود سود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیت از عشق و زیبایی معشوق صحبت میکند. او میگوید که تا زمانی که چهره معشوق مانند آتش درخشید، خوشبختی او تنها به یک بوسه محدود بود. اما اکنون که از زیبایی معشوق خبری نیست و او دچار پشیمانی شده است، دیگر چیزی برای جبران و سود از دست رفته وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیبایی تو مانند آتش درخشنده است، هیچ دلیلی برای شادی و خوشحالی ندارم مگر با بوسهای از تو.
هوش مصنوعی: اکنون که چهرهات به خاطر آتش عشق، مثل دودی شده است، بسیار پشیمان خواهی شد و این پشیمانی، سودی نخواهد داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
...
...
بفنود تنم بر درم و آب و زمین
دل بر خرد و علم به دانش بفنود
اول رخ خود به ما نبایست نمود
تا آتش ما جای دگر گردد دود
اکنون که نمودی و ربودی دل ما
ناچار ترا دلبر ما باید بود
ز اول که مرا عشق نگارم بر بود
همسایه به شب زناله من نغنود
کم گشت کنون ناله که عشقم بفزود
آتش چو همه گرفت کم گردد دود
آن دل ، که ببند عشق کس بسته نبود
عشق تو بیامد و ببست و بربود
ای ماه ز رشک روی تو ناخشنود
در حال دل بنده چه خواهی فرمود ؟
گر مرگ برآورد ز بدخواه تو دود
زآن دود چنین شاد چرا گشتی زود
چون مرگ ترا نیز بخواهد فرسود
از مرگ کسی چه شادمان باید بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.