اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
»
شمارهٔ ۲۴۳ - الخوف
فریاد از آنچ نیست و می خوانندم
زاهد نیم و بزهد می خوانندم
گر زانک درون برون بگردانندم
مستوجب آنم که بسوزانندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به درون خود اشاره میکند و از کسانی که او را قضاوت میکنند، شکایت دارد. او خود را زاهد نمیداند و اگر بخواهند او را تغییر دهند، مستحق عذاب و سوزانده شدن میداند. به بیان دیگر، او به تضاد میان درون و ظاهر خود میپردازد و از قضاوتهای نادرست دیگران گلایه میکند.
هوش مصنوعی: فریاد از آنچه هستم و ندارم، زاهد مرا به حالت زهد میشناسد و به ظاهرم نظر میکند.
هوش مصنوعی: اگر مرا درون و بیرونم را تغییر دهند، شایسته آن میشوم که مرا بسوزانند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنان که به نام نیک میخوانندم
احوال درون بد نمیدانندم
گز زانکه درون برون بگردانندم
مستوجب آنم که بسوزانندم
خورشید تویی بذره من مانندم
چون ذره بخورشید همی بینندم
چونان شدهام که دید نتوانندم
تا پیش تو ای نگار ننشانندم
خورشید تویی بذره من مانندم
چون ذره بخورشید همی دانندم
فریاد از آنچ نیست و می خوانندم
زاهد نیم و بزهد می دانندم
گر زانک درون من برون گردانند
مستوجب آنم که بسوزانندم
دیوانهام نیم ولیک همی خوانندم
بیگانهام ولیک میرانندم
همچون عسسان بجهد در نیمهٔ شب
مستند ولی چو روز میدانندم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.