اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
»
شمارهٔ ۱۸۱ - الاسرار
روزت بستودم و نمی دانستم
شب با تو غنودم و نمی دانستم
ظن برده بُدم به من که من من باشم
من جمله تو بودم و نمی دانستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به تجربهای عاشقانه اشاره میکند که در روز فکر میکند و نمیداند که شب چگونه در کنار معشوقش استراحت کرده است. او به اشتباه خود شک دارد و نمیداند که در واقع جزو وجود معشوق است و به نوعی خود را در او گم کرده است. این احساسات از عمیقترین ابعاد عشق و وابستگی سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: روز را به خوبی ستایش کردم و از آن بیخبر بودم که شب در خواب تو هستم و از این موضوع اطلاعی نداشتم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسید که من فکر میکردم فقط خودم هستم، در حالی که در واقع من بخشی از تو بودم و خودم نمیدانستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزت بستودم و نمیدانستم
شب با تو غنودم و نمیدانستم
ظن برده بدم به خود که من من بودم
من جمله تو بودم و نمیدانستم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.