ز معموری به تنگم، جز دل ویران نمی خواهم
چو سلطان محبت ملک آبادان نمی خواهم
کسی تا کی پریشان_جنبش و سر در هوا باشد
دگر یار جنونم، عقل سرگردان نمی خواهم
نه داغ تازه می خارد نه زخم کهنه می کاود
بده یا رب دلی، کاین صورت بی جان نمی خواهم
به تسکین دل غم دوستم، ناصح چه می گویی
اگر شیون ندانی این زدن دستان نمی خواهم
ز عالی دودمان عشقم، از راحت بود ننگم
برهمن زادم و کیش مسلمانان نمی خواهم
دم گرم و خراش سینه را من دوست تر دارم
بپوشان رخ که من جان کندن آسان نمی خواهم
گر آب خضر نوشم بایدم از عشق فرمانی
اگر خونم دهی می نوشم و فرمان نمی خواهم
میفشان نشتر الماس بر داغ دلم، عرفی
تهی دستم به سر جمعیت و سامان نمی خواهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق عاشقانه و دردهای ناشی از آن است. شاعر با بیان اینکه از زندگی مادی و خوشیهای ظاهری چیزی نمیخواهد، تنها دل ویران خود را طلب میکند. او به شور و حال عاشقانه اشاره میکند و از گیجی و پریشانی ناشی از عشق میگوید. شاعر بیان میکند که نه زخمهای قدیمی برایش مهم است و نه غمهای جدید، و به تسکین دل خود نظر دارد. او به ارتباط عمیقتر و فدای عشق اشاره میکند و از اینکه محبت واقعی را بر راحتیهای دنیوی ترجیح میدهد، صحبت میکند. در نهایت، نشان میدهد که هیچ چیز جز عشق برایش ارزش ندارد و از هر چیزی که به این عشق آسیب برساند، فاصله میگیرد.
هوش مصنوعی: از زندگی مرفه و راحت خستهام، تنها دل شکسته و غمگین میخواهم، زیرا به عشق واقعی، خوشبختی و حکومت دلخواستهام نیازی ندارم.
هوش مصنوعی: کسی نمیتواند همیشه در حال گیجی و سردرگمی باشد. من دیگر به کسی که باعث جنونم میشود نیاز ندارم و نمیخواهم عقل خود را هم در این حالت سرگردان نگه دارم.
هوش مصنوعی: نه درد تازهای مرا آزار میدهد و نه زخمی از گذشته مرا ناراحت میکند. خدایا، دلی به من بده که این ظاهر بیجان را نمیخواهم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دل غمگین دوستم را آرام کنی، نصیحت نکن، چون اگر نمیدانی چگونه باید داد و فریاد کرد، بهتر است سکوت کنی و دستهایت را به نشانه ناامیدی به هم نزنید.
هوش مصنوعی: من از خانوادهای برجسته و شریف هستم و به خاطر آرامش و راحتیام شرمنده بودم. من فرزند برهمنام و علاقهای به پیروی از دین مسلمانان ندارم.
هوش مصنوعی: من لحظات دلگیر و دردناک را بیشتر از زیبایی ظاهری دوست دارم. چهرهات را بپوشان تا من به راحتی از درد و رنجی که دارم، رهایی نیابم.
هوش مصنوعی: اگر آب حیات را بنوشم، باید از عشق دستوری بگیرم، اما اگر از تو خونم را بدهی، مینوشم و نیازی به هیچ دستوری ندارم.
هوش مصنوعی: دل شگستهام را با تیغ الماس نزن، من عرفی بیچیزم و به جمع و جور کردن زندگیام نیازی ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا بین کاندرین حالت سر و سامان نمی خواهم
نهانی خنده ای هم زان لب و دندان نمی خواهم
به غمزه زاهدان را کش، به ناوک مصلحان را زن
که من خون پلید خود بر آن دامان نمی خواهم
سر لبهات گردم، سبزه شان آغاز شد آن گه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.