منم کز بادهٔ عشرت خروشیدن نمیدانم
به دست من مده این می که نوشیدن نمیدانم
طبیبا از دوا بر قامت دیوانه خوی من
مبر پیراهن عصمت که پوشیدن نمیدانم
من آن مست می شوقم که گر صد سال شوق او
نماید آتش و من نیز جوشیدن نمیدانم
به ریش تازگی از مرهم آسیب نمک ساید
نهی ز الماس و حیرت خروشیدن نمیدانم
به صد امید با کوشیدنم در مدعا، عرفی
ز استغنا مدان، با قید کوشیدن نمیدانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.