نعره زد عشق دین ما بگریخت
کفر نیز از کمین ما بگریخت
بسکه شد ابر گریه آتشبار
تخم عیش از زمین ما بگریخت
در دم نزع یار غم گردیم
نفس واپسین ما بگریخت
باز کردیم دیده بر رخ دوست
نگه شرمگین ما بگریخت
زآتش دل چراغ بر کردیم
سایه از همنشین ما بگریخت
شوق دیدار حمله ای آورد
ادب از آستین ما بگریخت
دستی از آستین برون کردیم
نام آز از نگین ما بگریخت
دست عرفی نقاب راز گشود
خرد تیزبین ما بگریخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق و پیچیدهای نسبت به عشق و جدایی صحبت میکند. او بیان میکند که عشق موجب فرار دین و کفر از او شده و غم در لحظات سخت حضور دارد. ایستایی و آرامش به خاطر غم یار از بین رفته و نگاه شرمگین او نشانهای از درد و دلتنگی است. با شوق دیدار، ادب و وقار نیز از او دور میشود و در نهایت، رازها و حقیقتهای عمیق از نظر او دور میشوند. شاعر از این طریق، تنهایی و غم ناشی از فاصله با معشوق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: عشق ما چنان بلند و قدرتمند است که حتی کفر هم از ترس به فرار میرود.
هوش مصنوعی: به علت بارش شدید و مداوم باران، زندگی و شادی از خاک ما فرار کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که یار در حال وداع است، ما نیز غمگین و افسرده میشویم و نفس آخر ما به سرعت فرار میکند.
هوش مصنوعی: چشم خود را به چهره محبوب گشودیم، اما نگاه شرمگین ما باعث شد که او از دیدن ما فرار کند.
هوش مصنوعی: از آتش دل، روشناییای به وجود آوردیم و سایهی همنشین ما از کنار ما دور شد.
هوش مصنوعی: اشتیاق دیدار به حدی شدید بود که ادب و نزاکت از ما دور شد.
هوش مصنوعی: دست خود را بیرون آوردیم و نام "آز" از انگشتر ما فرار کرد.
هوش مصنوعی: عرفی به زیبایی و بصیرت خاصی دست یافته است که رازها را روشن میکند، اما عقل تیزبین او مانند یک سایه فرار کرده و نمیتواند به راحتی به دست آید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.