خوبان که به هم گرمی بازار فروشند
با هم بنشینند و خریدار فروشند
ما نامه و قاصد نشناسیم و نبینیم
ارباب نظر دیده به دیدار فروشند
حیران شده گان تو به خورشید قیامت
آسودگی سایهٔ دیوار فروشند
ما معتکف گوشهء تنهایی خویشیم
آن کعبه روانند که رفتار فروشند
روشن مکن ای مه شب دیجور که عشاق
اندوه دل خود به شب تار فروشند
مسکین نفس ما که تذروان چمن گرد
پرواز به مرغان گرفتار فروشند
با آن که یقین است که در گلشن فردوس
صد گل به تهی دستی هر خار فروشند
زین دست تهی در غلط افتم که مبادا
قفل در و خار سر دیوار فروشند
عرفی تو گهر جمع گن امروز که این جنس
بسیار خرند آخر و بسیار فروشند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی روابط انسانی و تجاری بین افراد میپردازد. شاعر به طعنه میگوید که خوبان، هنگامی که با یکدیگر نشستهاند، برای هم بازار فروش ایجاد میکنند و هر کجا که نیاز به خریدار باشد، با هم همکاری میکنند. او حسرت میخورد که نامه و پیغامرسان را نمیشناسند و تنها به دیدارهای ظاهری بسنده میکنند.
شاعر به عشق و اندوه نیز اشاره دارد و میگوید که عاشقان در شب تاریک، غم دل خود را به حراج میگذارند. او همچنین بیان میکند که در گوشهای از تنهایی خود، مانند معبدی در دل خود نفس میکشد، در حالی که دیگران در جستجوی چیزهایی هستند که ممکن است واقعی نباشند.
وی به زندگی در دنیای مادی و احساس تهیدستی میپردازد و تأکید میکند که حتی در بهشت نیز ممکن است ناچار به فروش گلها و چیزهای باارزش به بیارزشان باشیم. در نهایت، شاعر از خواننده میخواهد که گوهری را جمعآوری کند زیرا در این بازار، کالاها سخت فروش میروند و نیازی به حواسپرتی ندارد.
هوش مصنوعی: زیباییها و خوبان وقتی که با هم جمع میشوند، فضای صمیمی و گرمتری ایجاد میکنند و در این فضا خریدار نیز به راحتی میتواند انتخاب کند و خرید کند.
هوش مصنوعی: ما به نامه و قاصد توجهی نداریم و نمیشناسیم، زیرا کسانی که بینش عمیق دارند، با دیدارهایشان قدرت را درک میکنند.
هوش مصنوعی: آنان که در جستوجوی تو هستند، مانند کسانی هستند که در روز قیامت، آسایش خود را به سایهی دیواری میفروشند.
هوش مصنوعی: ما در گوشهای از تنهایی خود نشستهایم و مشغول یادگیری و تفکر هستیم؛ ولی کسانی که به دنبال لذت و سرگرمی هستند، مانند کسانیاند که به کعبه میروند و فقط به خرید و فروش مشغولند.
هوش مصنوعی: ای ماه، در این شب تار، نگذار که نور تو دل عاشقان را روشن کند، زیرا آنها اندوه و غم خود را در این شب سیاه پنهان کردهاند.
هوش مصنوعی: نفس ما مانند موجودی بیچاره است که در چمنزاری سرگردان و بیهدف میچرخد و در نهایت به دام پرندگان گرفتار میشود.
هوش مصنوعی: باوجود اینکه میدانیم در باغ بهشت، به هر کسی که چیزی ندارد، صد گل هم به راحتی داده میشود.
هوش مصنوعی: از این رو، به امید آنکه درب بسته و خارهای روی دیوار را به فروش نرسانند، در بیچیزی و ناامیدی سرگردان میشوم.
هوش مصنوعی: امروز به دنبال گوهری با ارزش باش، زیرا این کالا خیلی پرطرفدار است و به آسانی فروخته میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صد جان به یکی دانگ به بازار فروشند
خوبان به دل و جان ز چه رخسار فروشند؟
جان می کشدش سوی خود و دل به سوی خویش
بر دست گر این هر دو خریدار فروشند
با آنکه ستانیم به صد جان مکن آخر
[...]
ای کاش که سجاده به زنار فروشند
این طایفه دین چند به دینار فروشند
حق از طرف برهمنان است که امروز
صد سبحه به یک حلقه زنار فروشند
ترسم که به خاکستر گلخن نستانند
[...]
آنها که به فردوس رخ یار فروشند
از سادگی آیینه به زنگار فروشند
گنج دو جهان قیمت یک چشم زدن نیست
گر زان که به زر لذت دیدار فروشند
درد دل بیمار به هرکس نتوان گفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.