گنجور

 
عرفی

تا بوی نعیم ستم از خوان تو یابند

جان های شهیدان همه مهمان تو یابند

مهمان تو جمعی و مرا غم که مبادا

سوز دل ریشم ز نمکدان تو یابند

سازند به محشر هدف تیر ملامت

آن دست که کوتاه ز دامان تو یابند

آبی که بود تشنگی افزای مسیحا

زهریست که در کام شهیدان تو یابند

ای رفته به مصر از پی فرزند، به کنعان

هشدار که او را ز گریبان تو یابند

جان دو جهان را که دم حشر بجویند

یک یک ز سر نشتر پیکان تو یابند

معراج ملایک به جز این نیست که در عشق

پروانگی شمع شبستان تو یابند

عرفی چه بود ناز و نعیم تو که دایم

ماتم زدگان را همه مهمان تو یابند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

عشاق حیات از لب خندان تو یابند

خوبان عمل فتنه ز دیوان تو یابند

ببینم مه از جیب سپهر و نکشد دل

کان مه که برد دل ز گریبان تو یابند

شاید که به شکرانه دهندت سر دیگر

[...]

میلی

آنها که عتاب از لب خندان تو یابند

زهر اجل از چشمه حیوان تو یابند

هر فتنه که پنهان به کمینگاه بلا شد

در گوشه دستار پریشان تو یابند

دلها که در آیند در آن چاه زنخدان

[...]

عرفی

حیف است که دستی به نمکدان تو یابند

زاغان هوس را، مگس خوان تو یابند

ای گل ز صبا راه بگردان که مبادا

مرغان به نسیمش ره بستان تو یابند

باید که رسد جان به لب خضر و مسیحا

[...]

صائب تبریزی

فیض دم صبح از لب خندان تو یابند

شهدی است شکرخند که در شان تو یابند

هر دل که شودآب درین باغ چو شبنم

زیر قدم سرو خرامان تو یابند

در راه صبا غنچه نشینند عزیزان

[...]

حزین لاهیجی

مردان نظر از نرگس فتّان تو یابند

فیض سحر از چاک گریبان تو یابند

عشّاق جگر سوخته، جمعیّت دل را

در سلسلهٔ زلف پریشان تو یابند

یوسف صفتان با همه بی باکی و شوخی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه