گنجور

 
عرفی

چون عشق بت ز کعبه به دیرم حواله کرد

تسبیح شکر گو شد و ناقوس ناله کرد

بر آستان دیر نهادیم روی گرم

هر ذره صد معامله با روی لاله کرد

آب حیات چون طلبد کس، که بخت ما

این زهر هم به خون جگر در پیاله کرد

مجموعه ساز عشق الم نامه ی مرا

نا خوانده برد، خاتمه ی صد رساله کرد

تیغی که تافت رو ز جگر گوشه ی خلیل

امروز عشق بر سر عرفی حواله کرد

 
 
 
صائب تبریزی

داغی که کوه را جگر گرم لاله کرد

گردون سنگدل به دل ما حواله کرد

هرکس که راه برد به کم عمری بهار

چون لاله صاف ودرد جهان یک پیاله کرد

لیلی به این گنه که به مجنون گرفت انس

[...]

صغیر اصفهانی

ساقی چه باده بود که بر من حواله کرد

مست ابد مرا به نخستین پیاله کرد

با حکمت آن طبیب که صد ساله درد من

درمان بجرعهٔی ز شراب دوساله کرد

یارب شمیم مشگ و زد بر مشام جان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه