گنجور

 
عرفی

زخم کاویدن بر او الماس بستن کار کیست

رسم غم خواری نکو می داند این غمخوار کیست

مشتری بودن نه حد ماست در بازار دوست

چشم بستن از متاع، آخر ببین بازار کیست

این وصال جاودان، وین لطف روز افزون، دلا

منتم بر دیده، لیک از گریه ی بسیار کیست

طعنه بر آرایش دست و میان ما مزن

چون نه ای آگه که ناقوس که و زنار کیست

لب به دندان، دست در زیر زنخ دارد مسیح

گفته ای ای همنشین گویا که این بیمار کیست

از شهیدان کوچه های قدسیان، عرفی تو راست

زهره ای داری بگو کز غمزه ی خونخوار کیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سلمان ساوجی

یار ما را یار بسیارست تا او یار کیست

دل بسی دارد ندانم، زان میان، دلدار کیست

خاک پایش را تصور می‌کند در چشم خویش

هر کسی تا کحل چشم دولت بیدار کیست

میدهم جان و ستانم عشوه، این داد و ستد

[...]

جامی

باز چشمم درفشان از لعل گوهربار کیست

اشک من زین گونه گلگون از گل رخسار کیست

زیر دیوار تو هر شب زار نالم تا سحر

بر لب بام آ شبی کین ناله های زار کیست

چشم می دارند خلقی دیدن رویت به خواب

[...]

وحشی بافقی

این عمارتهای شیرین ترا معمار کیست

جان فدای طبعش این معمار شیرین کار کیست

صائب تبریزی

چهره خورشید زرد از درد بی زنهار کیست؟

زخم دامن دار صبح از غمزه خونخوار کیست؟

نقطه خاک از که چون ناقوس می نالد مدام؟

آسمان از کهکشان در حلقه زنار کیست

قمری از کوکو چه می جوید درین بستانسرا؟

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه