از تو کس زمزمه ی مهر و وفا نشنیده است
بلکه گوش تو همین زمزمه ها نشنیده است
باورم نیست که همسایه ی حسن است و هنوز
چستی و دل بردن آن غمزه حیا نشنیده است
جذبه ی شوق نسیم تو رساند به مشام
ور نه کس بوی تو از باد صبا نشنیده است
غم دل آتش دل سوختگان است، فغان
که طرب آمده، آوازه ی ما نشنیده است
عزتم بین که بر آرنده ی حاجات هنوز
از لبم نام تو هنگام دعا نشنیده است
بد گمان گر شده باشم، مشو رنجه، که کسی
مهربان، شوخ ستمکاره نما، نشنیده است
برد از صومعه وز دیر مغان چون عرفی
که در آن روضه کسی بوی وفا نشنیده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و کمبود آگاهی و شناخت از زیباییهای عشق است. شاعر به بیان میآورد که هیچکس در اطرافش صدای محبت و وفا را نشنیده است و تنها دل خودش از این احساسات آگاهی دارد. او به همسایهای که حسن و زیبایی دارد اشاره میکند و میگوید ممکن است که او همین حالا نیز دل را ببرد اما دیگران از این غمزه بیخبرند. همچنین شاعر به بوی خوش معشوق و تأثیر آن بر روح و دل عاشقان اشاره میکند و حسرت میخورد که دیگران از این احساسات و زیباییها بیبهرهاند. در نهایت، از این میگوید که حتی در دعا و نیایشش هم نام محبوبش را نمیبرند و این نشان از تنها بودن او در این احساسات است. شاعر درخواست میکند که اگر کسی بدگمان شده، ناراحت نشود چون در قلب او نیز جای عشق خالی است.
هوش مصنوعی: هیچ کس از تو صدای عشق و وفاداری را نشنیده است، بلکه خود تو هم این صداها را نشنیدهای.
هوش مصنوعی: باورم نمیشود که همسایهی حسن وجود دارد و هنوز کسی نتوانسته است از زیبایی و فریبایی او دل ببرد، بیآنکه متوجه حیای او شود.
هوش مصنوعی: شوق و وسوسه ای که ناشی از وجود توست به من حس عطری را منتقل کرد، در غیر این صورت هیچکس از بوی تو که با نسیم صبحانه همراه است، باخبر نشده است.
هوش مصنوعی: غم و درد دل افرادی که سوختهاند، مانند آتش سوزان است. افسوس که شادی و خوشی آمده، اما صدای ما به گوش کسی نرسیده است.
هوش مصنوعی: من به خود می بالم که حتی کسی که در برآورده کردن نیازهایم هم تلاش میکند، هنوز هنگام دعا از زبانم نام تو را نشنیده است.
هوش مصنوعی: اگر به بدگمانی دچار شدهام، رنجیده خاطر نشو، زیرا کسی که به طور طبیعی مهربان و شوخطبع است، هرگز به کسی ستم نخواهد کرد و این رفتار را نشنیده است.
هوش مصنوعی: از صومعه و دیر مغان، مانند عارفانی که در باغی زندگی میکنند که هیچ کس بوی وفا را از آن نشنیده است، منتقل میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سخن عشق کسی کز لب ما نشنیده است
بوی پیراهن یوسف ز صبا نشنیده است
هر که بوی جگر سوخته ما نشنید
بوی ریحان گلستان وفا نشنیده است
عاشق و شکوه معشوق، خدا نپسندد!
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.