گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عنصری

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «هر چه دارد ز تو دریغش نیست» مصرع دوم یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ت» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
ج
خ
د
ر
س
ش
ک
گ
م
ن
و
ه
ی

شماره ۱: سر که یابد گسسته کیسنه را - دور باشد بتاوه کرسنه را

شماره ۲: نتوان ساخت از کدو گوداب - نه ز ریکاشه جامۀ سنجاب

شماره ۳: شاه غزنین چو نزد او بگذشت - چون دویزه بگردش اندر گشت

شماره ۴: او مرآن را در آن یله کرده است - مهر او را ز دل خله کرده است

شماره ۵: صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت - تار چون گور و تنگ چون دل زفت

شماره ۶: مرورا گشت گردن و سر و پشت - سر بسر کوفته بکاج و بمشت

شماره ۷: از غم تو بدل گریغش نیست - هر چه دارد ز تو دریغش نیست

شماره ۸: ببر آورد بخت پوده درخت - من بدین شادم و تو شادی سخت

شماره ۹: زان مثا حال من بگشت و بتافت - که کسی شال جست و دیبا یافت

شماره ۱۰: هر که فرهنگ ازو فروهیدست - تیز مغزی ازو نکوهیدست

شماره ۱۱: گرد پرگار چرخ مرکز بست - شبه مرجان شد و بلور جمست

شماره ۱۲: سرد آهش چو زنگیانی زشت - که ببیزند خردۀ انگشت

شماره ۱۳: رای دانا سر سخن ساریست - نیک بشنو که این سخن باریست

شماره ۱۴: آن صنم را ز گاز و ز نشکنج - تن بنفشه شد و دو لب نارنج

شماره ۱۵: بیوفا هست دوخته بدو نخ - بد گهر هست هیزم دوزخ

شماره ۱۶: چون برون جست مرز از سوراخ - شد سموره بنزد او گستاخ

شماره ۱۷: چون بیامد بوعده بر سامند - آن کنیزک سبک زبام بلند

شماره ۱۸: از تک اسب و بانگ نعرۀ مرد - کوه یر نوف شد هوا پر گرد

شماره ۱۹: پادشاهی که با شکه باشد - حزم او چون بلند که باشد

شماره ۲۰: هر که بر درگه ملوک بود - از چنین کار با خدوک بود

شماره ۲۱: گفت کاین مردمان بی باکند - همه همواره دزد و چالاکند

شماره ۲۲: دل پهلو پسر بساز آورد - ساز مهرش همه فراز آورد

شماره ۲۳: بر سر باد تند و موج بلند - تا بیک آبخوستشان افکند

شماره ۲۴: فعل آلوده گوهر آلاید - از خم سر که سر که پالاید

شماره ۲۵: لشکر شادبهر در جنبید - نای رویین و کوس بغر نبید

شماره ۲۶: هر که را راهبر ز غن باشد - منزل او بمرزغن باشد

شماره ۲۷: با درفش ار تپانچه خواهی زد - باز گردد بتو هر آینه بد

شماره ۲۸: آب و آتش بهم نیامیزد - بالوایه ز خاک بگریزد

شماره ۲۹: هر که را رهبری کلاغ کند - بی گمان دل بدخمه داغ کند

شماره ۳۰: تیز شد عشق و در دلش پیچید - جز غریو و غرنگ نپسیچید

شماره ۳۱: نکند میل بی هنر بهنر - که بیوسد ز زهر طعم شکر

شماره ۳۲: روز پیکار و روز کردن کار - بستدندی ز شیر شرزه شکار

شماره ۳۳: مثل مو بود بدین اندر - مثل زو فرین و آهن در

شماره ۳۴: بارگی خواست شاد بهر شکار - بر نشست و بشد بدیدن شار

شماره ۳۵: گاه اقبال آبگینه خنور - بستاند ز تو عدو به بلور

شماره ۳۶: گفتم این و گریختم ز عسس - شاه شطرنج را نگیرد کس

شماره ۳۷: خواستم با نیاز و داشادش - پدر اینجا بمن فرستادش

شماره ۳۸: شد مژه گرد چشم او ز آتش - نیش [و] دندان کژدم و کربش

شماره ۳۹: زود بردند و آزمودندش - همه کاچالها نمودندش

شماره ۴۰: سنگ بی نمج و آب بی زایش - همچو نادان بود بآرایش

شماره ۴۱: رخ ز دیده نگاشته بسر شک - وان سرشکش برنگ تازه زرشک

شماره ۴۲: چون مراغه کند کسی بر خاک - چون برد خاک او چه دارد باک

شماره ۴۳: تبنک را چو کژ نهی بیشک - ریخته کژ برآید از تنبک

شماره ۴۴: بسپاریم دل بجستن جنگ - در دم اژدها ویشک نهنگ

شماره ۴۵: مهر ایشان بود فیا وارم - غمتان من بهر دو بگسارم

شماره ۴۶: گفت نقاش چونکه نشناسم - که نه دیوانه و نه فرناسم

شماره ۴۷: از گهر گرد کردن بفخم - نه گهر چید هیچکس نه درم

شماره ۴۸: ویحک ای ابر گنهکاران - سنگک و برف باری و باران

شماره ۴۹: تیره بر چرخ راه کاهکشان - همچو گیسوی زنگیان بنشان

شماره ۵۰: که حسد هست دشمن ریمن - کیست کو نیست دشمن دشمن

شماره ۵۱: بهمه شهر بود ازو آذین - در بریشم چو کرم پیله زمین

شماره ۵۲: مرد ملاح تیز اندک رو - راند بر باد کشتی اندر ژو

شماره ۵۳: گنجشک از آنکه فزون دارد تاو(؟) - در کشیده به‌پشت ماهی و گاو

شماره ۵۴: رخم از رنگ تست ریشیده - دلم از زلف تست پیچیده

شماره ۵۵: هرچه واجب شود ز باد افراه - بکنید و جز این ندارم راه

شماره ۵۶: گفت بر پرنیان ریشیده - طبل عطار شد پریشیده

شماره ۵۷: منظر او بلند چون خوازه - هر یکی زو بزینت تازه

شماره ۵۸: چون همی شد بخانه آماده - دید مردی براه استاده

شماره ۵۹: با غلامان و آلت شکره - کرد کار شکار و کار سره

شماره ۶۰: کار زرگر به زر شود بر راه - زر به زرگر سپار و کار بخواه

شماره ۶۱: بندیان داشت بی زوار و پناه - برد با خویشتن بجمله براه

شماره ۶۲: لاله از خون دیده آغشته - متحیر بماند و سرگشته

شماره ۶۳: زان گشاید فقع که بگشادی - زان نمایذ ترا که بنمادی

شماره ۶۴: هرچه یابی وزان فرومولی - نشمرند از تو آن ببشکولی

شماره ۶۵: ساخت آنگه یکی بیوگانی - هم بر آئین و رسم یونانی