ای یار حجاب ما همه از ماییست
کثرت همه از ماست که در یکتا نیست
نی نی غلطم که در احد کثرت نیست
کثرت همه وسواس دل هر جاییست
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
ای یار حجاب ما همه از ماییست
کثرت همه از ماست که در یکتا نیست
نی نی غلطم که در احد کثرت نیست
کثرت همه وسواس دل هر جاییست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم یکتایی و کثرت میپردازد. شاعر بیان میکند که هرچیزی که ما در زندگی میبینیم تنها جلوهای از یک حقیقت یکتا است. او بر این باور است که تنوع و کثرت تنها در ذهن ما وجود دارد و حقیقت اصلی واحد است. همچنین تأکید میکند که این کثرت ناشی از وسواس دل است و در واقع در ذات وجود هیچ کثرتی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای دوست، پردهای که ما را از هم جدا کرده، همه از خود ماست. تنوع و کثرتی که میبینیم، همه ناشی از خود ماست و در حقیقت از یگانگی سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: من در اشتباه نیستم که در وجود واحدی، تنوع و کثرت وجود ندارد، چون همه این تنوعها ناشی از دغدغه و وسواس دل انسانهاست که در هر جا وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با دل گفتم که ای دل احوال تو چیست
دل دیده پر آب کرد و بسیار گریست
گفتا که چگونه باشد احوال کسی
کو را بمراد دیگری باید زیست
امروز به شهر حسن همنام تو نیست
عاشق همه زیر سایه بام تو نیست
ای دوست ندانی که دلارام تو کیست
ای عشق نه آگهی که در دام تو کیست
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی بادهٔ گلرنگ نمیباید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست
چندان چشمم که در غم هجر گریست
هرگز گفتی گریستنت از پی چیست
من خود ز ستم هیچ نمیدانم گفت
کو با تو و خوی تو چو من خواهد زیست
دشمن چو بدانست که : احوالم چیست
بر تلخی زندگانی من بگریست
بدحال تر از من اندرین عالم کیست ؟
در آرزوی مرگ همی باید زیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.