بیا تا کژ نشینم راست گویم
غلامِ قامت چالاک اویم
بَروبالا از این خوشتر نباشد
سخن در سرو دارم راست گویم
همه کس را نظر بر روی خوب است
که نی من فتنهی روی نکویم
اگر بازم ملاقاتی دهد دست
به کامِدل علی رغم عدویم
مگر چشمم فتد روزی به چشمش
مگر روزی رسد رویش به رویم
بناگوش چو نسرینش ببوسم
گریبانِ عرق چینش ببویم
به دامِ من درآید مرغ امّید
به کامِ من برآید آرزویم
چه سودا در سرم میگردد از دوست
ازین گِل چون نزاری سر بشوم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و اشتیاق خود نسبت به معشوقهاش اشاره میکند. او خود را بندهی زیبایی و قامت معشوق میداند و ابراز میکند که هیچ چیزی خوشتر از این احساس نیست. شاعر به زیبایی معشوق و تاثیر آن بر قلبش اشاره کرده و آرزو دارد روزی با او ملاقات کند و از نزدیک زیباییاش را تجربه کند. همچنین، او به امید داشتن این عشق و آرزوهایش میپردازد و بیان میکند که تفکراتش از عشق و زیبایی معشوقش پر شده است. در نهایت، او به تأثیر عمیق عشق بر وجودش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: بیا تا در کنار هم بنشینیم و من آنچه را که صحیح است برایت بگویم، زیرا من خدمتگزار کسی هستم که چهرهای خوش فرم و زیبا دارد.
هوش مصنوعی: برو بالا، هیچ چیزی بالاتر از این خوشتر نیست. من درباره سرو صحبت میکنم و راست میگویم.
هوش مصنوعی: همهی انسانها به زیباییهای دیگران نگاه میکنند، اما من خودم در جاذبهی چهرهی زیبایم گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: اگر فرصتی دوباره پیش بیاید، به رغم دشمنیهایم، میتوانم از آن لذت ببرم.
هوش مصنوعی: امیدوارم روزی به چهرهاش نگاه کنم و روزی هم برسد که او به من بنگرد.
هوش مصنوعی: به گلت میزنم و عطرش را استشمام میکنم.
هوش مصنوعی: اگر مرغ امید به دام من بیفتد، آرزوهایم به نتیجه خواهند رسید و به خواستههایم میرسم.
هوش مصنوعی: در ذهنم افکار و آرزوهایی از دوست میچرخد، که اگر از این خاک برویم، چه حالتی برایم خواهد داشت؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به پاکی سید فرزند آدم
به نیکی رهنمای خلق عالم
درین محنت سرای شادی و غم
که گاهی ماژ باشد گاه ماتم
غمم غم بی و همراز دلم غم
غمم همصحبت و همراز و همدم
غمت مهله که مو تنها نشینم
مریزا بارک الله مرحبا غم
چو دانستم که گردندهست عالم
نیاید مرد را بنیاد محکم
پس آن بهتر که ما در وی مقیمیم
شبان و روز با هم مست و خرم
مرا زان چه که چونان گفت ابلیس
[...]
مبارک باد و میمون باد و خرم
همایون خلعت سلطان عالم
بلی خود خلعت سلطان بهرحال
مبارک باشد و میمون و خرم
ترا بیرون ز تشریف شهنشاه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.