لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
حکیم نزاری

بیا تا کژ نشینم راست گویم

غلامِ قامت چالاک اویم

بَروبالا از این خوشتر نباشد

سخن در سرو دارم راست گویم

همه کس را نظر بر روی خوب است

که نی من فتنه‌ی روی نکویم

اگر بازم ملاقاتی دهد دست

به کامِ‌دل علی رغم عدویم

مگر چشمم فتد روزی به چشمش

مگر روزی رسد رویش به رویم

بناگوش چو نسرینش ببوسم

گریبانِ عرق چینش ببویم

به دامِ من درآید مرغ امّید

به کامِ من برآید آرزویم

چه سودا در سرم می‌گردد از دوست

ازین گِل چون نزاری سر بشوم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
باباطاهر

غمم غم بی و همراز دلم غم

غمم هم‌صحبت و همراز و همدم

غمت مهله که مو تنها نشینم

مریزا بارک الله مرحبا غم

سنایی

چو دانستم که گردنده‌ست عالم

نیاید مرد را بنیاد محکم

پس آن بهتر که ما در وی مقیمیم

شبان و روز با هم مست و خرم

مرا زان چه که چونان گفت ابلیس

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

مبارک باد و میمون باد و خرم

همایون خلعت سلطان عالم

بلی خود خلعت سلطان بهرحال

مبارک باشد و میمون و خرم

ترا بیرون ز تشریف شهنشاه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه