ما که شنگولیانِ خوش باشیم
بندهی شاهدانِ قلّاشیم
بتپرستی نمیکنیم اَرنه
لعبتی بینظیر بتراشیم
اصل معناست ور نه نقش کنیم
صورتی بیبدل که نقّاشیم
گاه دیوانهایم و گه عاقل
گاه پندان شویم و گه فاشیم
دام در خاک و مرغ در افلاک
دانهای بر امید میپاشیم
خلق اگر دوستاند وگر دشمن
ما نه مردانِ صلح و پرخاشیم
ایمنیم از خبر که خرسندیم
فارغیم از خرد که اوباشیم
کارِما با نزاری افتادهست
چون نزاری برفت ما باشیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات شاد و بیخیالی خود اشاره میکند و به نوعی سبک زندگی خاصی را توصیف میکند. او بیان میکند که ما به قضاوت دیگران اهمیتی نمیدهیم و به دنبال زیباییهای واقعی و معانی عمیق هستیم. بروز رفتارهای دیوانهوار و عاقلانه بسته به موقعیت را نیز مطرح میکند. او از دانهپاشی امید در زندگی صحبت میکند و بر این نکته تأکید دارد که در مواجهه با دوستان و دشمنان، به دنبال صلح و آرامش نیستند. در نهایت، از ارتباطاتش با نزاری یاد میکند و بر ادامه دادن به راه خود تأکید دارد.
هوش مصنوعی: ما که به زندگی شاد و خوش میگذرانیم، در واقع تحت تاثیر و رهنمودهای افرادی هستیم که به ما توجه دارند و نظارت میکنند.
هوش مصنوعی: ما به پرستش بتها نمیپردازیم، مگر اینکه بتوانیم مجسمهای بیهمتا و منحصر به فرد بسازیم.
هوش مصنوعی: مفهوم اصلی و واقعی مهم است و اگر فقط به ظواهر بپردازیم، سکوت و خاموشی وجود خواهد داشت. در واقع، کار ما باید به تصویر کشیدن معنای عمیق و بدون تقلید باشد.
هوش مصنوعی: گاهی دیوانه و بیدروغ میشویم و گاهی عاقل و زیرک. بعضی وقتها عقلانیت را به کار میبریم و برخی دیگر به طور واضح و صریح عمل میکنیم.
هوش مصنوعی: در زمین، دامهایی برای گرفتن موجودات قرار داده شده و پرندگان در آسمان هستند. ما بر اساس امید، تلاشی میکنیم تا بذر خوشبختی و موفقیت را بکاریم.
هوش مصنوعی: اگر مردم نسبت به ما دوست باشند یا دشمن، ما نه از مردان صلح هستیم و نه به دنبال جنگ و درگیری.
هوش مصنوعی: ما از شنیدن اخبار خوشحال و راضی هستیم و نیازی به تفکر و تأمل نداریم چون از ظاهر امور گذر کردهایم.
هوش مصنوعی: ما کارمان به حالتی افتاده که وقتی نزاری (نظامی) رفت، ما نیز به همین شکل در غیاب او باقی خواهیم ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما قلندروشان قلاشیم
ما چه مردان جنگ و پرخاشیم
شرط ما در وفای عشق آن است
نخروشیم و نیز نخراشیم
همچو پروانه شمع دوست شویم
[...]
همه سر مست و رند و قلاشیم
بر سر کوی عشق اوباشیم
فاش شد نام ما که قلاشیم
عاشق و رند و مست و اوباشیم
والهٔ زلف یار دلبندیم
مبتلای بلای بالاشیم
یار سرمست چشم مخموریم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.