گنجور

 
حکیم نزاری

مریم دوشیزه عیسی در شکم

چیست میدانی عنب خیر النعم

خوشه ای بکرست و زو هر دانه ای

مطلقا دارد مسیحی در شکم

می پرست ار نیست در میخانه خم

در تعبّد از چه دارد پشت خم

با گرانی بسته خدمت را میان

ایستاده روز و شب بر یک قدم

تا مگر از معجزِ انفاس او

در وجود آید وجودی از عدم

حرمت اهل دل از تحریم اوست

هر کسی را کی دهد ره در حرم

آب روی اهل دل آتش کند

از فروغ برق جان پرور به دم

در مزاج اوست حدّ اعتدال

در غلو غبن است و در در تقصیر هم

عادل و ظالم خلاف یک دگر

کی بود جمعیت ضدّان به هم

اعتدال منصفِ او را چه جرم

گر کند بر خویشتن ظالم ستم

رایحات راح اگرچه در خواص

راحت روح است نبود بی الم

پاسخی باشد موافق تر ز نوش

با بخیلان است قاتل تر ز سم

در جهان باقی نمانده ست از کرام

کو کریمی ضامن یک من کرم

از ندیمی همچو می وز صحبتش

کی بود هرگز نزاری را ندم

خنبِ من دریا و کشتی جام می

گرچه در کشتی نگنجیده ست یم

فاش کردم مسکرات الوجد خویش

تا به کی دارندم آخر متهم

والهم ، آشفته ام ، شوریده ام

عاشقم ، مستم به عالم در عَلَم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

چون که زن را دید فغ، کرد اشتلم

همچو آهن گشت و نداد ایچ خم

جمال‌الدین عبدالرزاق

هر که در اصلش بزرگی بوده است

آن ازو هرگز نگردد هیچ کم

پیل کو جز خدمت شاهی نکرد

چون ز آسیب فنا گردد عدم

زاستخوان او اگر پیلی کنی

[...]

حمیدالدین بلخی

لا فضل فی بلد فینا علی بلد

الا لمکة بیت الله والحرم

فانها فضلت من بین سائرها

بحرمة الدین والاسلام و القدم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه