چندان که در سلوک ز خود پیش تر شدم
هر بار زنده باز به جانی دگر شدم
چون بازِ چشم دوخته بودم به دستِ شاه
خوش خوش به روشنایی او دیده ور شدم
از تنگنایِ هستیِ خود چون مجال نیست
تا پادشه نزول کند من به در شدم
خود هیچ کس نگفت که آخر مگر کسی
در پرده دیده ام که چنین پرده در شدم
آشفته مغز بودم و شوریده سر بسی
در هر زمان به مستی و رندی سمر شدم
هرگز به روزگارِ جوانی نبوده ام
دیوانه تر ازین که به پیرانه سر شدم
گفتم گذر کنم به کنارِ محیطِ عشق
خود آب درگذشت ز سر تا خبر شدم
تا بوده ام تتبّع عشّاق کرده ام
نه بر مجاز پس رو عقل و نظر شدم
لیلی ز در درآمد و مجنون ز هوش رفت
گل با چمن رسید و ز بلبل بتر شدم
فرهاد وار شورِ نزاری جهان گرفت
شیرین سخن چنین ز لبِ چون شکر شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بررسی تجربههای خود در سلوک و عشق پرداخته است. او بیان میکند که هر بار که از خود گذشته و رشد کرده، حیات تازهای یافته است. در اشعارش به عشق و زیباییهای آن اشاره میکند و از آشفتهحالی و دیوانگیهای خود میگوید. او به تأثیر عشق بر زندگی خود اشاره میکند و میگوید که در پی عشق، از عقل و منطق دور شده و به دنیای عشق وارد شده است. همچنین به نمونههای عاشقانه معروف همچون لیلی و مجنون و فرهاد و شیرین اشاره میکند و نشان میدهد که عشق او را تا چه حد تحت تأثیر قرار داده است. در نهایت، او احساس میکند که همواره در پی درک و جستجوی عشق بوده و تحت تأثیر آن دگرگون شده است.
هوش مصنوعی: هرچه بیشتر در مسیر خودسازی و سیر و سلوک پیش میروم، به هر بار مانند این است که دوباره جان تازهای میگیرم.
هوش مصنوعی: زمانی که با دقت به دست شاه نگاه میکردم، در نور و روشنی او احساس شگفتی و رضایت کردم.
هوش مصنوعی: در شرایط سخت زندگی، فرصتی برای بهبود و تغییر موقعیت وجود ندارد، بنابراین من مجبور شدم از این وضعیت خارج شوم.
هوش مصنوعی: هیچکس نگفت که آیا کسی را در پشت پرده دیدهام که من نیز اینگونه در پرده شدم.
هوش مصنوعی: در حالتی به هم ریخته و گیج بودم و همیشه در هر دورهای به گونهای سرمست و بیپروا به سر میبردم.
هوش مصنوعی: هرگز در روزهای جوانیام به اندازهی حالا دیوانه و دچار جنون نبودم، حتی در دوران پیریام.
هوش مصنوعی: به کسی گفتم که میخواهم در عشق خودم قدم بزنم و از آن دور شوم، اما ناگهان متوجه شدم که آب (عشقم) از سرم گذشته و من به عمق ماجرا پی بردم.
هوش مصنوعی: از زمانی که وجود داشتهام، همیشه به پیروی از عاشقان پرداختهام و نه به ظواهر و ظاهر چیزها. به همین دلیل، از عقل و استدلال خود دور شدهام.
هوش مصنوعی: لیلی وارد شد و مجنون از حال رفت. گل به چمن رسید و من از بلبل بیشتر نگران شدم.
هوش مصنوعی: عشق فرهاد به شیرین باعث شده که او در اندوه و شدت احساسات غرق شود، به طوری که چنین حالتی از دل او برمیخیزد و به کلامی شیرین و دلنواز تبدیل میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
[...]
ای شاهد سمنبر والا شب زفاف
(از در در آمدی و من از خود بدر شدم)
در انجمن ز شادی دستار و کفش نو
چندی بپای رفتم و چندی بسر شدم
پشمینه را فکنده و پوشیده ام کتان
[...]
از دیدنت همی نه ز خود بیخبر شدم
کز برق جلوه تو سراپا شرر شدم
از سوزن تعلق خود پا به رشته ام
گیرم که چون مسیح بر افلاک بر شدم
هر جا کمان ابروی تو ناوکی گشاد
[...]
با کاروان عشق تو چون همسفر شدم
پای هوا شکستم و ره را به سر شدم
بر کهربا ز جزع نشاندم عقیق ناب
چو لعل ز عشق تو خونین جگر شدم
دادم چو دل به ابرو [و] چشم سیاه تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.