شبانِ تا به سحر گردِ شهر می گردم
کسی نکرد ازین بی خودی که من کردم
به اختیار گدا دل به پادشاه دهد
به دستِ خود چه بلا با سر خود آوردم
غم نمی خورد آن کس که در محبّتِ او
هزار شربتِ خونابۀ جگر خوردم
به دشمنم چه توقّع که بی گناه از دوست
نمی کنم گله امّا بسی بیازردم
خجل نمی شوم از طعنۀ فسرده دلان
به زمهریر نمی باشدی عجب سردم
دلی چو آهن و چشمی چو سنگ می نگرید
که زخمِ تیرِ ملامت نمی کند دردم
به بازداشتن از کویِ دوست رغمِ مرا
رقیب دعویِ دفعی دگر کند هر دم
مگر وقوف ندارد که من به خلوتِ او
چنان روم که نبیند مگر صبا گردم
مخالفان به جفا گر مبالغت بکنند
اگر وفا نکنم عهدِ دوست نامردم
نمی توانم از او بازگشت اگر کارم
به جان رسد که به خونِ دلش بپروردم
به اعتقاد نزاری که بر نگردم ازو
وگر رضا دهد از اعتقاد برگردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره غم و عشق و وفاداری صحبت میکند. شاعر در طول شب در انتظار محبوبش به سر میبرد و به بیخودیها و سختیهایی که از عشق متحمل شده، اشاره میکند. او به قدرت عشق اشاره میکند که حتی اگر در این راه عذاب ببیند، از آن پشیمان نیست. در عین حال، به مخالفتها و دردهای ناشی از عشقش اشاره میکند و تأکید میکند که اگر به دوستیاش وفادار نباشد، نامرد خواهد بود. شاعر همچنین بر این نکته تأکید میکند که نمیتواند از محبت خود دست بکشد و حتی اگر در خطر قرار گیرد، همچنان به عشقش ادامه خواهد داد. در نهایت، او به اعتقادش در وفاداری به معشوق اشاره میکند و اهمیت آن را در زندگیاش برجسته میسازد.
هوش مصنوعی: من تا صبح در خیابانهای شهر میچرخم و در این بیخود بودنم هیچکس توجهی به من نمیکند.
هوش مصنوعی: به خواست خودم دل را به پادشاه میسپارم؛ اما نمیدانم چه مصیبتی با دست خود بر سر خود آوردهام.
هوش مصنوعی: کسی که در عشق او بارها درد و رنج را تحمل کرده، دیگر غم نمیخورد.
هوش مصنوعی: از دشمنم چه انتظاری میتوان داشت، وقتی که من از دوستان بیگناه خود نیز شکایتی نمیکنم، اما در هر حال، بسیار دیگران را آزار دادهام.
هوش مصنوعی: من از نیش زبانی افرادی که دلشان یخ زده خجالت نمیکشم، زیرا از سرما دور نیستم و واقعاً احساس سردی میکنم.
هوش مصنوعی: دلش مانند آهن و چشمانش مانند سنگ است و به خاطر زخم تیر انتقادها احساس درد نمیکند.
هوش مصنوعی: رقیب من هر بار به گونهای دیگر سعی میکند تا مرا از دیدار و نزدیک شدن به دوست بازارد.
هوش مصنوعی: آیا نمیداند که من به فضای خصوصی او چطور میروم تا او مرا نبیند، مگر اینکه مانند نسیمی شوم؟
هوش مصنوعی: اگر دشمنان با ناسپاسی و بددلی رفتار کنند، اگر من به وعده دوستی وفا نکنم، بیشک مردی نامرد و بیوفا هستم.
هوش مصنوعی: نمیتوانم از او دل بکنم، حتی اگر به جانم آسیب برسد، چرا که عشق و علاقهام به او به اندازهای عمیق است که از دل رنجهای خود او را پروراندهام.
هوش مصنوعی: من به این باور رسیدهام که هیچگاه از آنچه به آن ایمان دارم، پشت نخواهم کشید، حتی اگر بخواهد که راضی باشم و از این ایمان دست بکشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدار دست ز ریشم که بادهای خوردم
ز بیخودی سر و ریش و سبال گم کردم
ز پیشگاه و ز درگاه نیستم آگاه
به پیشگاه خرابات روی آوردم
خرد که گرد برآورد از تک دریا
[...]
هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم
همی برابرم آید خیال روی تو هر دم
نخواستم که بگویم حدیث عشق و چه حاجت
که آب دیده سرخم بگفت و چهره زردم
به گلبنی برسیدم مجال صبر ندیدم
[...]
بحل کن آن همه خونها که در غمت خوردم
که عمری از دل و جان شکر این کرم کردم
حدیث وصل نگویم که گفته شد روزی
ز بخت بد چه لگدها که بر جگر خوردم
بمردم و ندهم درد خود برون، زیراک
[...]
ز درد درد تو بسیار خون دل خوردم
خمیر عیش ولی شد سرشته زان دردم
جواب داد که رخت از جهان برون بردم
یهود و عاصی و مردود و روسیه مردم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.