هم چو من دل بری که جان دارد
کس ندانم که در جهان دارد
دل برِ من مگر همه جان است
نه چو انسان که جسم و جان دارد
چشم او گر نه سر به سر شوخ است
پس چرا هم چو روح آن دارد
باده و انگبین و آبِ حیات
هر سه اندر یکی مکان دارد
ور نداری ز من قبول آنک
کوثر اندر لب و دهان دارد
به حقیقت اگر بگویم راست
صفت و صورتِ جنان دارد
سخت بد خوست با نکورویی
راستی عادتی چنان دارد
چون نزاری هزار مملوکش
سرِ خدمت بر آستان دارد
هر چه در چشمِ پاک بازآید
تا به جان جمله در میان دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی است و شاعر از دل و احساساتی سخن میگوید که فراتر از ظاهر انسانها هستند. او بیان میکند که عشق، جان دارد و نه تنها یک جسم بیروح است. در اینجا تشبیهاتی به کار رفته که نشان میدهد زیبایی و روح به طور عمیق به هم مرتبط هستند، و این زیبایی میتواند در چیزهای مختلفی چون باده و آب حیات که نماد زندگی و شادی هستند، ظهور کند. همچنین شاعر به نقد رویکردهای سطحی و ظاهرنگری در محبت و زیبایی میپردازد و تأکید میکند که حقیقت عمیقتر و پنهانتر از آن است که فقط با چشم غیرمسلح قابل دیدن باشد. در نهایت، شاعر بیان میکند که در هر چیزی که دیده میشود، حقیقتی درونی و جاندار نهفته است.
هوش مصنوعی: من مثل خودم کسی را نمیشناسم که دلش شکسته باشد و جان داشته باشد.
هوش مصنوعی: دل من به عشق تو وابستهاست و تمام وجودم را در بر میگیرد، نه مانند انسان که فقط جسم و روح دارد.
هوش مصنوعی: اگر چشمان او همیشه بازیگوش و بامزه نیستند، پس چرا مانند روح، در آن عمق و راز و رمز وجود دارد؟
هوش مصنوعی: شراب، عسل و آب حیات هر سه در یک جا جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر تو از من کاری قبول نمیکنی، بدان که شخصی دیگر در دستانش نعمتی بزرگتر دارد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به راستی سخن بگویم، باید بگویم که او به زیبایی و ویژگیهای بهشتی شباهت دارد.
هوش مصنوعی: بدی کردن با انسان نیکو، عادتی است که به سختی در دل جای میگیرد.
هوش مصنوعی: زیرا که نزار، هزاران غلام و خدمتگزار دارد که در آستان او سر به زمین گذاشتهاند و به او خدمت میکنند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که با نگاهی معصوم و بیغرض دیده شود، اثر و معنای عمیقی بر روح و جان انسان میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طرفه حالا که بوستان دارد
عمر پیر و تن جوان دارد
پاسبان کرد باغ قمری را
که بسی گنج شایگان دارد
از خوی ابر گل صدف کردار
[...]
وصف او روح در زبان دارد
یاد او آب در دهان دارد
در همه سفره کاسمان دارد
اجری مملکت دو نان دارد
دل تو را دوستتر ز جان دارد
جان ز بهر تو در میان دارد
گر کند جان به تو نثار مرنج
چه کند؟ دسترس همان دارد
با غمت زان خوشم که جان مرا
[...]
مرد بیدرد زشت جان دارد
مرد بی درد کی امان دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.