چه باشد ار به ملاقات چارهای سازی
مرا شبی دگر از رویِ لطف بنوازی
نیازمندِ توییم و تو را به حسن و جمال
مسلّم است اگر بر جهانیان نازی
به ناز بر همه عالم مفاخرت کردن
تو را رسد که برون میپری به طنّازی
نهادهایم سرِ بندگیّ و گردنِ طوع
چو زلف، بر ضعفا پس مکن سرافرازی
بدیع کی بود از بدعت تو دل بردن
غریب کی بود از غمزه تو غمازی
مکن به کام عدو دوستان مخلص را
روا مدار که با مستحق نپردازی
مرا طمع به وصالِ تو محض نادانیست
که را رسد که کند با تو جز تو انبازی
هنوز اگر تو تویی چون نزاری مسکین
بسی دگر را از خان و مان براندازی
نصیحتی کنم ای دل تو را ز من بشنو
ببین که چیست جز او هر چه هست در بازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلبستگی به محبوب است. شاعر از محبوب میخواهد که به او توجه کند و با لطافت و محبت، او را نوازش کند. او به زیبایی و魅یت محبوب اشاره میکند و میگوید که زیبایی او بر همه جهانیان نافذ است. شاعر همچنین به سرنوشت خود و ضعف انسانها اشاره میکند و بر تلاش و کوشش خود برای رسیدن به محبوب تأکید میکند. در نهایت، او نصیحتی به دل خود میکند که هر آنچه جز محبوب است، بازی و فریب است و باید در عشق به او ثابتقدم باشد.
هوش مصنوعی: اگر مقدر باشد که به دیدارم بیایی، شبی دیگر با لطف و مهربانی به من محبت کنی.
هوش مصنوعی: ما به تو نیازمندیم و زیبایی و نیکی تو بر همگان ثابت است، اگر بخواهی میتوانی بر جهانیان فخر کنی.
هوش مصنوعی: تو لایق این هستی که با ناز و دلخوشی به همه موجودات فخر بفروشی، چون که به زیبایی و طنازی از دیگران متمایزی.
هوش مصنوعی: ما سر خود را به کِرنش و خضوع فرود آوردهایم و به نرمی و اطاعت مانند موی نرم، پس ای کسی که در جایگاه برتری هستی، به ضعفا فخر نکن.
هوش مصنوعی: شگفتی چیست وقتی کسی از دلخوشیهای تو دل میبَرَد؟ و غمگینی از چشمان تو چیست وقتی دل کسی غمگین است؟
هوش مصنوعی: دوستان وفادار را به خاطر رضایت دشمنان فدای آنان نکن، زیرا که تو نباید حق کسی را به ناحق نپردازی.
هوش مصنوعی: طمع به اینکه به تو برسم تنها از روی نادانی است، زیرا چه کسی میتواند با تو همسری کند جز خودت؟
هوش مصنوعی: اگر تو همچنان همان شخص هستی که ناامید و بیچاره است، پس ممکن است باعث رنجش و اخراج بسیاری از دیگران از خانه و زندگیشان شوی.
هوش مصنوعی: ای دل، من نصیحتی برای تو دارم. به حرفهای من توجه کن و ببین که جز او (خدا) هیچ چیز دیگری در این دنیا واقعی نیست و همه چیز دیگر فقط یک بازی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی ! جمال تو بر ماه کرده طنازی
سزاست بر سر خوبان تو را سرافرازی
به چشم طنز کنی گر کنی به ماه نظر
بدان جمال تو را هست جای طنازی
به دست قهر ز لشکر گه جمال همی
[...]
چو تیر غمزه بناز و کرشمه اندازی
نشانه از دل مسکین من کن ای غازی
نخست با تو بالبازی اندر آمده ام
چو دل نماند تن در دهم بجانبازی
مرا چو جان بباری شد است قربانت
[...]
سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی
که سایه بر سرش افکند خسرو غازی
فلک کلاه غرور این زمان ز سر بنهد
که هست افسر شه بر سر سرافرازی
خطاب خسرو انجم کنون بگردانند
[...]
چو برقع از رخ زیبای خود براندازی
بگو نظارگیان را صلای جانبازی
ز روی خوب نقاب آنگهی براندازی
که جان جمله جهان ز انتظار بگدازی
نقاب روی تو، جانا، منم که چون گویم:
[...]
اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی
کنند در قدمت عاشقان سراندازی
اگر به رقص درآیی تو سرو سیم اندام
نظاره کن که چه مستی کنند و جانبازی
تو با چنین قد و بالا و صورت زیبا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.