چه دلبری که به دل داریی نپردازی
همین و بس که دل می بری به طنّازی
به پیش خلق ز جور تو پرده بردارم
اگر ز رخ نفسی پرده برنیندازی
دلم ز پای درآمد بیا و دستم گیر
سری به کار درآور مکن سرافرازی
به خوبی تو چه نقصان رسد اگر نفسی
دلِ شکسته دلی را به لطف بنوازی
نیاز بنده و ناز تو چند بردارد
به حسن یک دو سه روزه این چنین چه می نازی
عنان عقل رها کن که هیچ نگشاید
ز نقش بندی و طرّاری و عجب سازی
ز من حیا نکنی از خدا نیندیشی
که هر زمان به جفا حیله ای نو آغازی
اگر حواله ی کار تو با خدای کنم
مسلّمت نشود با خدا حیل بازی
شبی که گوش کنی ناله نزاری را
اگر چه سنگ دلی هم چو موم بگدازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دلباختگی و عشق است. شاعر به محبوب خود میگوید که زیباییاش کافی است و نباید از دل کسی که عاشقش شده، غافل بماند. او از محبوب میخواهد با ناز و طنازیاش، دل شکستهاش را نوازش کند و به او توجه بیشتری داشته باشد. همچنین شاعر به محبوب یادآوری میکند که ناز و فریبش ممکن است درد و رنجی به همراه داشته باشد و در نهایت از او میخواهد تا به احساساتش اهمیت دهد و دل او را نشکند. مضمون شعر مملو از احساسات عاشقانه و نداشتن امید در برابر بیتوجهی معشوق است.
هوش مصنوعی: چه زیبایی که تو هیچ توجهی به دل نمیکنی، فقط همین که با زیباییات دلها را میافریزی و سر به سر میگذاری، کافی است.
هوش مصنوعی: اگر تو از چهرهات غباری کنار نزنی و خودت را نشان ندهی، من هم از ظلم و ستم تو در برابر دیگران پرده برمیدارم.
هوش مصنوعی: دل من به شدت دچار مشکل و ناکامی است. لطفا بیایید و به من کمک کنید، اما بدون اینکه به خودتان زحمت زیادی بدهید.
هوش مصنوعی: اگر تو به یک دل شکسته محبت کنی، خوبی تو چرا دچار نقصان میشود؟
هوش مصنوعی: چقدر من به محبت و توجه تو نیاز دارم، مگر میشود که با زیبایی یک روز یا دو روزهات اینقدر به خود ببالیم و مغرور شویم؟
هوش مصنوعی: رها کن کنترل فکرت را، زیرا هیچ چیزی از هنرگرایی و شکلسازی و شگفتیهای دنیا برایت نخواهد گشود.
هوش مصنوعی: اگر از من حیا نکنی و به خدا نیندیشی، باید بدانی که هر بار به نیت بد و فریب جدیدی دست میزنی.
هوش مصنوعی: اگر من کار تو را به خدا واگذار کنم، دیگر نمیتوانی به او دروغ بگویی یا فریبش بدهی.
هوش مصنوعی: اگر شبی صدای نالهای از دلی شکسته را بشنوی، حتی اگر سنگی و بیاحساس باشی، قلبت به نرمی وادار به تغییر خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی ! جمال تو بر ماه کرده طنازی
سزاست بر سر خوبان تو را سرافرازی
به چشم طنز کنی گر کنی به ماه نظر
بدان جمال تو را هست جای طنازی
به دست قهر ز لشکر گه جمال همی
[...]
چو تیر غمزه بناز و کرشمه اندازی
نشانه از دل مسکین من کن ای غازی
نخست با تو بالبازی اندر آمده ام
چو دل نماند تن در دهم بجانبازی
مرا چو جان بباری شد است قربانت
[...]
سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی
که سایه بر سرش افکند خسرو غازی
فلک کلاه غرور این زمان ز سر بنهد
که هست افسر شه بر سر سرافرازی
خطاب خسرو انجم کنون بگردانند
[...]
چو برقع از رخ زیبای خود براندازی
بگو نظارگیان را صلای جانبازی
ز روی خوب نقاب آنگهی براندازی
که جان جمله جهان ز انتظار بگدازی
نقاب روی تو، جانا، منم که چون گویم:
[...]
اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی
کنند در قدمت عاشقان سراندازی
اگر به رقص درآیی تو سرو سیم اندام
نظاره کن که چه مستی کنند و جانبازی
تو با چنین قد و بالا و صورت زیبا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.