ترا خود نیست راه و رسمِ یاری
که یاران را معطّل می گذاری
چرا بر هیچ بی دل رحمتی نیست
چه دل داری مگر خود دل نداری
قدم سهل است بر دنیا نهادن
اگر با ما به یاری سر درآری
چنانم در میانِ جان نشستی
که پندارم همه شب در کناری
به زور و زر ندارم با تو دستی
مگر دستی برآرم هم به زاری
بدان ای دوست قدرِ دوست امروز
چنین منگر عزیزان را به خواری
چه سود آن گه که یاد آری به حسرت
که افسوس از تو ای مسکین نزاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به احساس دلشکستگی و ناامیدی در دوستی اشاره دارد. شاعر میگوید که یاران و دوستان را در سختیها فراموش کرده و با بیمحلی خود، آنها را معطل میگذارد. او از دوست میخواهد که به قدر دوستی را بشناسد و در سختیها در کنار هم باشد. شاعر همچنین بیان میکند که نیاز به کمک و یاری دارد و بدون دریافت محبت و همیاری از دوستان، احساس تنهایی میکند. در نهایت، او به ارزش دوستی و اهمیت آن در زندگی اشاره میکند و میگوید که تمام این حسرتها برای روزی است که از دست رفته و دیگر نمیتوان جبران کرد.
هوش مصنوعی: شما خودتان در نحوه کمک کردن به دیگران مهارت چندانی ندارید و به همین خاطر، دوستانتان را در انتظار میگذارید.
هوش مصنوعی: چرا به هیچکس که دلشکسته است، رحمتی نمیشود؟ آیا تو دل داری، اما خودت دل نداری؟
هوش مصنوعی: راه قدم گذاشتن در دنیا آسان است، اگر با ما همراهی و کمک کنی.
هوش مصنوعی: من به قدری در دل و جانم تو را جا دادهام که گمان میکنم هر شب در کنارم هستی.
هوش مصنوعی: من با زور و پول نمیتوانم با تو ارتباطی برقرار کنم، مگر این که با درد و اندوهی دست دراز کرده و کمکی از تو طلب کنم.
هوش مصنوعی: ای دوست، بدان که امروز ارزش دوست را اینطور ننگر، عزیزان را به حقارت مگیر.
هوش مصنوعی: چه فایده دارد که اکنون به یاد تو حسرت بخورم، ای بیچاره نزار؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان را نیست جز مردم شکاری
نه جز خور هست کس را نیز کاری
یکی مر گاو بر پروار را کس
جز از قصاب ناید خواستاری
کسی کو زاد و خورد و مرد چون خر
[...]
ز تو نشگفت فضل و بردباری
چنان کز ما جفا و زشتکاری
بهمو واجی چرا ته بیقراری
چو گل پروردهٔ باد بهاری
چرا گردی بهکوه و دشت و صحرا
بهجان او ندارم اختیاری
ندارم جز غم تو غمگساری
نه جز تیمار تو تیمارداری
مرا از تو غم تو یادگارست
از این بهتر چه باشد یادگاری
بدان تا روزگارم خوش کنی تو
[...]
الا ای خوش نسیم نو بهاری
تو بوی زلف آن بت روی داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.