که میبرد خبر از من بدان جهان آرای
که زینهار تو و عهدِ من برایِ خدای
تو آفتابی و من ذرهّ ای چنان نکنی
که در زمانه شوم چون هلال دستنمای
مرا خوش است به دشواری و به آسانی
به اعتمادِ تو ای ماهرویِ مهرافزای
اگر ز پیکر من بند بند بگشایند
روا بود تو به کس لب به خنده برمگشای
بکن برایِ صلاح از مخالفان پرهیز
که نیکبخت بود متّقی به هر دو سرای
چو اتفاقِ محبّت ز هر دو جانب هست
من و تو و تو و من، گو حسود ژاژ مخای
به سر بگردم و دستت چنان به دست آرم
که بعد ازین ز سفر درکشم به دامن پای
خوشا که حلقه به در برزنم چو بازآیم
یکی درم بگشاید به مرحبا که درآی
به دوستی نزاری که رغمِ دشمن را
به دستِ معتمدی نامه ای به من فرمای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عاطفی عمیق و تقاضای محبت است. شاعر به محبوب خود میگوید که او را به یاد خداوند ببرد و از سو سوختن دلش به خاطر دوری و جدایی هشدار میدهد. او خود را ذرهای در مقابل محبوب آفتابی میداند و به صبر و اعتماد به او در سختیها و آسانیها اشاره میکند. شاعر به محبوبش میگوید که حتی اگر او را در سختی قرار دهند، نباید لبخند خود را به کسی نشان دهد. او از محبوب میخواهد که از مخالفان دوری کند و بر محبت مشترک خود تأکید میکند. در پایان، شاعر با امید به بازگشت و دیده شدن محبوبش در میان دوستان، از او میخواهد که به دوستی با او ادامه دهد و نامهای برایش بفرستد.
هوش مصنوعی: کسی که از حال من در آن دنیای زیبا خبر دارد، به تو هشدار میدهد که عهد و توافق من با خداوند را حفظ کن.
هوش مصنوعی: تو مثل خورشید هستی و من فقط یک ذره. پس اینطور نباش که باعث بشوی من در این دنیا مثل ماه در حال استفاده از انگشت باقی بمانم.
هوش مصنوعی: من از دشواری و آسانی زندگی لذت میبرم، چون به تو که ای ماه زیبا و محبتافزا، اعتماد دارم.
هوش مصنوعی: اگر به زندگی من آسیب بزنند و جسمم را از هم باز کنند، هیچ اشکالی ندارد که تو هرگز لبخند به کسی نزنی.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به خوبی و رستگاری، از کسانی که با تو مخالفاند دوری کن، زیرا فرد پرهیزکار در هر دو دنیا (دنیا و آخرت) خوشبخت است.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق از هر دو طرف وجود دارد، خود را و دیگری را در کنار هم ببین، حسودان را نادیده بگیر و به حرفهای بیاساس آنها واکنشی نشان نده.
هوش مصنوعی: من به دور سر میچرخم و دستت را به گونهای میگیرم که بعد از این سفر، بتوانم با افتخار دامن پای تو را بغل کنم.
هوش مصنوعی: خوشا به حال من که وقتی به سراغ در میروم و دوباره برمیگردم، یک نفر با خوشحالی در را برایم باز میکند و میگوید: بیا داخل!
هوش مصنوعی: به دوستی نزار که با وجود دشمن، نامهای از طرف فرد معتمد به من ارسال کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپید برف برآمد به کوهسار سیاه
و چون درونه شد آن سرو بوستان آرای
و آن کجا بگوارید ناگوار شدهست
و آن کجا نگزایست گشت زود گزای
چو آفرید بتا روی تو ز دوده خدای
مجوی فتنه و روی ز دوده را مزدای
بعارض تو آن گرد مشک سوده بسست
بچشم سرمه مکن ، خلق را بلا منمای
بلای تافته جعدت بسست بر دل خلق
[...]
همی سراید چنگ آن نگار چنگسرای
نبید باید و خالی ز گفتگوی سرای
غذای روح سماعست و آن شخص نبید
خوشا نبید کهن با سماع طبع گشای
نبید تلخ و سماع حزین و روی نکو
[...]
دلم بدیگر جای و تنم بدیگر جای
تنم بغربت و دل با تو مانده اندر وای
بلای تن ز دلم هست کاشکی همه سال
تنم بنزد تو بودی و دل بدیگر جای
دعا کنم بخدای جهان همه شب و روز
[...]
به هفت کشور تا شکر پنج و ده گویم
نبود خواهم ساکن دو روز در یک جای
دو پای دارم چار دگر بباید از آنک
به هفت کشور نتوان رسید بیشش پای
چنان زندگانی کن ای نیک رای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.