عشق عصیانست اگر مستور نیست
کشته جرم زبان مغفور نیست
عشق در صنعت تصرف می کند
در میان فرهاد جز مزدور نیست
آن که منصورست بر دارش کشند
این اناالحق گوی خود منصور نیست
برتر از عشق است حالم پایه ای
راه از من تا جنون پر دور نیست
حسنت از سر هوش بیرون می کند
بیش ازین گنجایش مقدور نیست
مایه صد ماه کنعانی به حسن
مصر در خوبی چنین معمور نیست
کی بشر استغفرالله گویمت
راست می گفتم ولی دستور نیست
دل فریبی های دشمن دیده ای
جان سپاری های ما منظور نیست
عشرت و عیش «نظیری » کوتهست
در سرای تنگدستان سور نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
ای که چشمت را به معنی نور نیست
نزد حق شو حق ز بنده دورنیست
سایه و خورشید از هم دور نیست
روشن است این چشم ما و کور نیست
از تو بمقصود ره دور نیست
گر دل و جان غافل و مغرور نیست
از همه ذرات جهان ظاهرست
یار، اگر دیده دل کور نیست
جام من از خم قدیم خداست
[...]
گرچه حرفی غیر ازین مذکور نیست
مدح تو گر خوانم آن را دور نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.