بس در وفا تأمل و تأخیر می کنی
تا می کنی به وعده وفا پیر می کنی
رنجش طبیعتی تو و بیداد خوی تست
با خلق صلح از سر تزویر می کنی
خود ظلم کرده از دل ما غبن می کشی
دل مفت برده دعوی توفیر می کنی
ما را حدیث چون و چرا از حساب نیست
در ملک خود تصرف و تدبیر می کنی
گر بر جمال بتکده ما نظر کنی
لبیک می فرستی و تکبیر می کنی
گر قاصر از تصور اویی عجب مدان
نقشی که نیست باب تو تصویر می کنی
از زلف او نمی رهی ار صد هزار سال
شبدیز می دوانی و شب گیر می کنی
جز یک لحد مقام «نظیری » به جم نماند
بی حاجت این خرابه چه تعمیر می کنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف وفای در عشق و رنجشهای ناشی از بیوفایی پرداخته است. او از شخصی میخواهد که به وعدههایش عمل کند و به خلق و خوی خود و نوع رفتار با دیگران توجه بیشتری داشته باشد. شاعر اشاره میکند که بین قول و عمل، تضاد وجود دارد و از طرفی از شدت عشق، به تحسین جمال معشوق میپردازد. همچنین از تصور و تجسم معشوق سخن میگوید و بیان میکند که حتی در شرایط دشوار، عشق را رها نمیکند. در نهایت، شاعر به بیثمری بعضی کارها اشاره کرده و به نوعی به بیمعنایی و پوچی در زندگی پرداخته است.
هوش مصنوعی: تو آنقدر در وفاداری تأمل و تعلل میکنی که وقتی به وعدهات عمل میکنی، دیگر جوان نیستی و پیری به سراغت آمده است.
هوش مصنوعی: درد و ناراحتی تو از سر طبیعت و ظلم خودت است، اما با دیگران به ظاهر خوب رفتار میکنی و با نیرنگ صلح برقرار میکنی.
هوش مصنوعی: تو خود بر دل ما ستم کردهای و حالا از این دل آسیبدیده گلایه میکنی، در حالی که قلبی که به آسانی به دست آوردهای، تو را به چالش میکشد.
هوش مصنوعی: ما در مورد چگونگی و چراهایی که به حساب میآید صحبت نمیکنیم، چون تو در سرزمین خودت قدرت تصرف و تدبیر داری.
هوش مصنوعی: اگر به زیبایی وصال ما نگاه کنی، به شوق آمده و تنها صداها و اذکار عبادت را بر زبان خواهی راند.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی او را به درستی در ذهن خود تصور کنی، تعجب نکن؛ زیرا تو نقشی را که حقیقت ندارد، تنها به خاطر خیالاتت به تصویر میکشی.
هوش مصنوعی: اگر صد هزار سال هم از زلف او دور نشوی و در پی او بدوی، هرگز از دست او رهایی نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: مکانی جز قبر من برای "نظیری" در این دنیا باقی نمانده است. پس چرا بر این ویرانه که هیچ نیازی به تعمیر ندارد، کار میکنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گاهم ز غمزهها هدف تیر میکنی
گاهم زبون چشم زبون گیر میکنی
من جامه کاغذین کنم از رشک کاغذت
کان را چو برگ که هدف تیر میکنی
خونها که میخورانیم، از تو بدین خوشم
[...]
زین گریه دروغ که ای پیر می کنی
آبی به شیراز سر تزویر می کنی
زان به بود که سیر کنی صد گرسنه را
چشم گرسنه خود اگر سیر می کنی
از سیر نیست مانع عمر سبک خرام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.