نوش میریزد حدیثت در گزند خویشتن
تلخ از آن گویی که داری پاس قند خویشتن
بس پریشان ساختی زلف دراز خویش را
گردنی نگذاشتی فارغ ز بند خویشتن
هیچ کاری پیش از عشقت به کام من نبود
چون پسندیدی مرا گشتم پسند خویشتن
دولت عشق توام هرگه به خاطر بگذرد
سجده آرم پیش بخت ارجمند خویشتن
با خیالی مونسم کز فکر خود در وحشتم
از عزیزی ناورم سر در کمند خویشتن
هرگه از مجلس عبیر و دود بیرون آورند
دفع چشم بد برم دود سپند خویشتن
رام دل زلف سیه مارت نشد شرمندهام
از فسون و دعوت ناسودمند خویشتن
صلح و جنگت بر دلم میدان طاقت تنگ ساخت
عرصهای جو درخورِ سِیْرِ سمند خویشتن
عشقبازی گرچه میگویم خطاکاری بُوَد
برنگردم زین خطاکاری به پند خویشتن
پیش گفتارت «نظیری» جان به تحسین میدهد
ناز کن بر حسن ادراک بلند خویشتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عواطف و تجربیات عاشقانه خود میپردازد. او از درد و تلخیهایی که عشقش به او تحمیل کرده، سخن میگوید و اشاره میکند که هیچ چیز جز عشق محبوبش برایش خوشایند نیست. شاعر به پریشانی ظاهری و باطنی خود اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه محبت معشوقش زندگیاش را دچار تغییر کرده است. همچنین، او به تعادل میان عشق و درد اشاره میکند و میگوید که از این حال خود بر نمیگردد، حتی اگر خطاهایی در این عشق وجود داشته باشد. به طور کلی، شعر بازتابی از تناقضات و زیباییهای عشق است.
هوش مصنوعی: گفتن از درد و مشکلات خود تو را آزار میدهد، زیرا تلخی آن را درک میکنی، اما باید به یاد داشته باشی که با آنچه برای خودت عزیز است، محافظت کنی.
هوش مصنوعی: تو با زلف بلندت آنقدر مرا به هم ریختی که حتی نتوانستی خود را از بند و زنجیر رها کنی.
هوش مصنوعی: هیچ کاری قبل از عشق تو برایم لذتبخش نبود، اما وقتی تو مرا پسندیدی، من هم به خودم آراسته شدم.
هوش مصنوعی: خوشبختی و نعمت عشق تو هیچگاه از یادم نمیرود، و به خاطر این نعمت بزرگ، همیشه در برابر سرنوشت ارزشمند خود سجده میکنم.
هوش مصنوعی: در دنیای افکارم شگفت زدهام، در حالی که با یک تصور آشنا هستم، از کسی که به او علاقه دارم، نمیتوانم رها شوم و در دام خودم گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: هر بار که از مجلس بوی خوش و دود خارج میشوم، با دود عود خودم، چشم بد را از خود دور میکنم.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی و فریب زلفهای سیاه تو دچار آسیب شده است و از خواستههای بیخود و ناپسند خودم شرمنده هستم.
هوش مصنوعی: صلح و جنگ تو باعث شده که قلب من نتواند تحمل کند و فضای مناسب برای حرکت خود را نتوانم پیدا کنم.
هوش مصنوعی: عشق بازی را اگرچه اشتباه میدانم، اما از این کار دست نخواهم کشید و به نصیحت خودم توجهی نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: زبانت به قدری زیباست که جان آدمی را به تحسین وامیدارد، بنابراین با ناز و وقار بر درک بالای خود تکیه کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندکی کوتاه کن زلف بلند خویشتن
تا مبادا ناگه افتی در کمند خویشتن
گرچه این تعلیم بهر من ندارد صرفه ای
تا شوی واقف ز حال مستند خویشتن
لیک می دانم که از فولاد اگر باشد دلت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.