گنجور

 
نظیری نیشابوری

هر که از درگه تو گردد باز

همه درها برو کنند فراز

ایمن از بیم بی نیازی تو

نتوان دید سوی تو به نیاز

چشم شاهدپرست چون بندم

به حقیقت رسیده ام ز مجاز

در پس پرده حسن رازی داشت

روی تو در میان نهاد آن راز

همچو طفلی که تازد از آغوش

عشق از حسن تست در پرواز

گر تو خواهی که پرده برداری

مو بر اندام ها شود غماز

تا به یاد توایم در خلوت

پا به راحت نکرده ایم دراز

به چه آسوده دل شود محمود

ملک شوریده تر ز زلف ایاز

سال ها شد قفای پرده دل

گشته قانون عشقبازی ساز

کس نداند کجاست این مطرب

سخت نزدیک می رسد آواز

نیست پروای خود «نظیری » را

تو ز رحمت به کار او پرداز

 
 
 
رودکی

زندگانی چه کوته و چه دراز

نه به آخر بمرد باید باز؟

هم به چنبر گذار خواهد بود

این رسن را، اگر چه هست دراز

خواهی اندر عنا و شدت زی

[...]

فرخی سیستانی

سرو ساقی وماه رود نواز

پرده بر بسته در ره شهناز

زخمه رودزن نه پست ونه تیز

زلف ساقی نه کوته ونه دراز

مجلس خوب خسروانی وار

[...]

ابوالفضل بیهقی

زندگانی چه کوته و چه دراز

نه بآخر بمرد باید باز؟

هم بچنبر گذار خواهد بود

این رسن را اگر چه هست دراز

خواهی اندر عنا و شدّت زی‌

[...]

ناصرخسرو

ای تو را آروزی نعمت و ناز

آز کرده عنان اسپ نیاز

عمرت از تو گریزد از پس آز

تو همی تاز در نشیب و فراز

بر در بخت بد فرود آید

[...]

مسعود سعد سلمان

چند گویی که نشنوندت راز

چند جویی که می نیابی باز

بد مکن خو که طبع گیرد خو

ناز کم کن که آز گردد ناز

از فراز آمدی سبک به نشیب

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه