ناوک غم جان شکافد سینه گر جوشن شود
عشق مغناطیس گردد دل اگر آهن شود
سینه پرحسرتی دارم که از اندوه او
تا به نزدیک لب آرم خنده را، شیون شود
بیش شد سرگشتگی چندان که پایم پیش شد
سر به تاریکی نهادم تا رهی روشن شود
یک توجه از تو در کارست و یک عالم مراد
غم ندارم گر اجابت با دعا دشمن شود
شب ترنم های من بیدار دارد خلق را
هرکه را سوزد چراغی ناله ام روغن شود
بس که بی تو جامه تن در بر جان تنگ شد
گر گریبان را بدوزم چاک از دامن شود
وصل اگر خواهی «نظیری » شوق را سرمایه ساز
نور عشق است این چراغ وادی ایمن شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و اندوه عمیق خود میگوید و به تأثیر عشق بر دل و زندگی اشاره میکند. او به سرگشتگی و بیقراریاش پرداخته و از تلاشهایش برای یافتن روشنی در تاریکی سخن میگوید. عشق او چنان قوی است که هر درد و غمی را تحمل میکند، حتی اگر دعاهایش هم به نتیجه نرسد. شاعر با توصیف شب و بیداری دل، حسرت و تنگی وجودش را در غیاب معشوق بیان میکند و در نهایت به نور عشق و سرمایهگذاری بر شوق و وصل اشاره میکند که میتواند زندگی را روشن کند.
هوش مصنوعی: غم مانند یک تیر است که اگر به قلب برسد، آن را میشکافد. حتی اگر کسی armored باشد و خود را در برابر آسیبها محافظت کند، عشق میتواند قلب او را مانند آهن قلقلک کند و جذب کند.
هوش مصنوعی: دل من پر از حسرت است به طوری که اگر بخواهم لبخند بزنم، آنقدر غم و اندوه در دلم وجود دارد که به جای لبخند، به شیون و زاری میانجامد.
هوش مصنوعی: سرگشتگی و بلاتکلیفی من به حدی زیاد شده بود که وقتی به جلو حرکت کردم، سرم را به سمت تاریکی و ناامیدی فرود آوردم تا شاید راهی روشن و روشنایی برای ادامهی مسیر پیدا کنم.
هوش مصنوعی: گاهی یک توجه از سوی تو برای من کافی است و من هیچ دغدغهای در این دنیا ندارم، حتی اگر دعا کردن به نتیجه نرسد و دشمنی به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: در شب، صدای دلنواز من سبب بیداری مردم میشود. هر کسی که در درونش شعلهای از عشق میسوزد، صدای نالهام مانند روغن در چراغ روشنایی او جریان مییابد.
هوش مصنوعی: به خاطر نبودن تو، زندگی برایم به شدت دشوار شده است. حتی اگر بخواهم لباسهایم را به هم بدوزم، باز هم چاک لباسم از زیر دامن باز میشود و نمیتواند جلوی احساس درونیم را بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به وصال برسی، عشق و شوق را به عنوان سرمایه بکار ببر. نور عشق مانند چراغی است که مسیر را به سوی ایمنی روشن میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آگه از شمع رخش هم عاشقی چون من شود
هر کجا در گیرد آتش سوزاو روشن شود
یارمیباید که باشد، خانه گو ویرانه باش
زانکه گر گلخن بود از روی او گلشن شود
عشقبازان را بدل باری که خوانندش بلا
[...]
دست خشک بخت من هر جا که تخم افکن شود
وقت حاصل چون شود خاکسترش خرمن شود
در چراغم منت روغن ندارد روزگار
خانه را آتش زنم تا کلبه ام روشن شود
باجرس گوئی درین ماتم سرا هم طالعم
[...]
حرف زن تا بر لب عیسی نفس سوزن شود
روی بنما تا سواد طوطیان روشن شود
دل چه خونها می خورد دور از شراب لاله رنگ
مرگ عیدست آن چراغی را که بی روغن شود
ای صبا، جان تازه می گردد ز تغییر لباس
[...]
گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن شود
در چراغ لاله آب چشم من روغن شود
سرو جان یابد به باغ، ار سایه اندازی بر او
ور قدم بر دیده نرگس نهی روشن شود
سر ز بزمش تافتم چندان که خود را سوختم
[...]
خضر اگر در دشت قسمت، همنشین با من شود
جوی آب زندگی، سرچشمه مردن شود
گر به گلشن می روی، با خویش همراهم مبر
ورنه از بخت سیاهم، یاسمین سوسن شود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.