گنجور

 
نظیری نیشابوری

ناوک غم جان شکافد سینه گر جوشن شود

عشق مغناطیس گردد دل اگر آهن شود

سینه پرحسرتی دارم که از اندوه او

تا به نزدیک لب آرم خنده را، شیون شود

بیش شد سرگشتگی چندان که پایم پیش شد

سر به تاریکی نهادم تا رهی روشن شود

یک توجه از تو در کارست و یک عالم مراد

غم ندارم گر اجابت با دعا دشمن شود

شب ترنم های من بیدار دارد خلق را

هرکه را سوزد چراغی ناله ام روغن شود

بس که بی تو جامه تن در بر جان تنگ شد

گر گریبان را بدوزم چاک از دامن شود

وصل اگر خواهی «نظیری » شوق را سرمایه ساز

نور عشق است این چراغ وادی ایمن شود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
اهلی شیرازی

آگه از شمع رخش هم عاشقی چون من شود

هر کجا در گیرد آتش سوزاو روشن شود

یارمیباید که باشد، خانه گو ویرانه باش

زانکه گر گلخن بود از روی او گلشن شود

عشقبازان را بدل باری که خوانندش بلا

[...]

کلیم

دست خشک بخت من هر جا که تخم افکن شود

وقت حاصل چون شود خاکسترش خرمن شود

در چراغم منت روغن ندارد روزگار

خانه را آتش زنم تا کلبه ام روشن شود

باجرس گوئی درین ماتم سرا هم طالعم

[...]

صائب تبریزی

حرف زن تا بر لب عیسی نفس سوزن شود

روی بنما تا سواد طوطیان روشن شود

دل چه خونها می خورد دور از شراب لاله رنگ

مرگ عیدست آن چراغی را که بی روغن شود

ای صبا، جان تازه می گردد ز تغییر لباس

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن شود

در چراغ لاله آب چشم من روغن شود

سرو جان یابد به باغ، ار سایه اندازی بر او

ور قدم بر دیده نرگس نهی روشن شود

سر ز بزمش تافتم چندان که خود را سوختم

[...]

طغرای مشهدی

خضر اگر در دشت قسمت، همنشین با من شود

جوی آب زندگی، سرچشمه مردن شود

گر به گلشن می روی، با خویش همراهم مبر

ورنه از بخت سیاهم، یاسمین سوسن شود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه