اشک در دیده نیارم که حجابم نبرد
حایل گریه کنم شرم که آبم نبرد
طپش و تابش من گرم سئوالش سازد
صد ادا هست که کس پی به جوابش نبرد
گشته ام پی سپر حادثه چون گنج یتیم
جز خضر راه به دیوار خرابم نبرد
خوار از عجز و تنزل شده ام می خواهم
که به صلحش نروم تا به عتابم نبرد
بس که عطر گل و مل راه مشامش بگرفت
بوی از سوختگی های کبابم نبرد
سرخوش از گردش چشم و لب میگون کندم
زود مستم، به سوی بزم شرابم نبرد
قطعه سبز خطش دیده ام و چشمه نوش
هوس از راه به هر نقش سرابم نبرد
نکنم یاد لب باده فروشش به نماز
که ز مسجد به خرابات خرابم نبرد
نپرد مرغ که واله نکند امیدم
نوزد باد که از پای شتابم نبرد
هرشب از نرگس فتان به کمین نظرم
صد فسون ساز نشاندست که خوابم نبرد
نیست از باده به جز باد «نظیری» در دست
نگذرد آب رز از کام که آبم نبرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق خود اشاره میکند و از تلاشش برای کنترل اشک و گریه صحبت میکند. او از ناتوانی و خوار شدنش در برابر سختیها و حوادث زندگی میگوید و به دنبال یافتن یک راه نجات از این وضعیت است. شاعر همچنین از عشق و جاذبههای sensual صحبت کرده و نشان میدهد که چگونه این جذابیتها باعث دوری او از خدا و معنویات شدهاند. او به نظرات و ارتباطات بیمعنی با دنیای مادی اشاره میکند و در نهایت به تنهایی و ناامیدی خود در برابر زیباییها و لذتهای زندگی اشاره میکند. شاعر بهنوعی از درگیری میان دنیا و آخرت، عشق و ناامیدی، و خوشی و غم در دنیای خود سخن میگوید.
هوش مصنوعی: نمیخواهم اشکم را بریزم چون ممکن است مانع من شود. در عوض، باید با شرم و خجالت، به حالت خود ادامه دهم بدون اینکه بگذارم آبرویم برود.
هوش مصنوعی: هیجان و جذبه من باعث میشود که او پر از سوال شود، اما آنقدر نشانه و حرکات دارد که هیچکس نتواند به پاسخ او برسد.
هوش مصنوعی: به خاطر حوادث سخت و تلخی که تجربه کردهام، مانند گنجی یتیم در جستجوی پناه و امنیت هستم. هیچکس نمیتواند مرا از دیواری که خراب شده است، نجات دهد.
هوش مصنوعی: من به خاطر ناتوانی و افتی که تجربه کردهام، به دنبال این هستم که به کسی تعرض نکنم تا از سر خشم و سرزنش با من برخورد نکند.
هوش مصنوعی: عطر گل و مل آنقدر در فضا پخش شده است که بوی سوختگی کباب نتوانسته توجه او را جلب کند.
هوش مصنوعی: با دیدن چهره دلنشین و لبهای زیبایش، از خوشحالی سرمست شدهام و به سرعت مست میشوم، به طوری که دیگر به سمت میخانه و مجالس شراب نمیروم.
هوش مصنوعی: من خطی از سبز را دیدهام و چشمهای از آرزوها را احساس کردهام که هیچ تلاشی نتوانسته است مرا از خیال و آرزوهایم دور کند.
هوش مصنوعی: من به یاد لبهای نوشین فروش باده در حال نماز نخواهم بود، چون او مرا از مسجد به مکانهای میگساری نمیبرد.
هوش مصنوعی: مرغ نپر، چون این کار امید مرا برآورده نمیکند و باد هم نباد که مبادا من را از پای درآورد.
هوش مصنوعی: هر شب زیبایی نرگسی در کمین چشمم است و به گونهای جادویی مرا تحت تأثیر قرار میدهد که خواب از چشمانم میرود.
هوش مصنوعی: تنها چیزی که از باده به جا میماند، همان حسی است که از آن به دل مینشیند. اگر زهرهای در کامم نباشد، آب گلابی که در دست دارم، مرا نخواهد برد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.