گنجور

 
نظیری نیشابوری

هرکه نوشید می شوق تو نسیانش نیست

وان که محو تو شد اندیشه حرمانش نیست

دل به حسن تو مقید شد و جاوید بماند

که ز فکر تو برون آمدن آسانش نیست

تا به کی فکر توان کرد و سخن تازه نوشت

قصه شوق حدیثی است که پایانش نیست

هیچ کس نامه سربسته ما فهم نکرد

نه همین خاتمه‌اش نیست که عنوانش نیست

سبب از عقل مپرسید که غمنامه ما

درس عشق است که از علم، دبستانش نیست

از دلم ره به دلت عشق نمودست و خوشم

که به آن خانه دری هست که دربانش نیست

راه دیگر به سوی کعبه اعرابی هست

که غم از سرزنش خار مغیلانش نیست

خاطر غیب نمای تو مگر جام جم است

که رخ حال من از آینه پنهانش نیست

سایه نامه تو، بال هما می‌‌ماند

هدهد ما که سر تاج سلیمانش نیست

مرد تاجر که ز غربت به وطن می‌آید

تحفه‌یی خوب تر از نامه اخوانش نیست

چون قلم گریه شادی کنم از نامه دوست

که به‌ جز از دل خندان مژه گریانش نیست

بس که از دقت فهم تو «نظیری» بگداخت

نکته‌ای نیست که آمیخته با جانش نیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
نظیری نیشابوری

قرعه بر وصل زند دیده و سامانش نیست

کاین خیال دید از آن چشم که حیرانش نیست

نرگس از گردش چشمت به شراب افتادست

می پرستیست که مخمور به دورانش نیست

شد ز شرم قلمت خضر نهان در ظلمات

[...]

کلیم

گنج دردش که بجز ناله نگهبانش نیست

مخزنی بهتر ازین سینه ویرانش نیست

چون زند فال تماشای گلستان رخش

دیده ما که بجز خواب پریشانش نیست

چون رعیت که سر از حاکم ظالم پیچد

[...]

صائب تبریزی

آه من مد رسایی است که پایانش نیست

بخت من ابر سیاهی است که بارانش نیست

ابروی او مه عیدی است که دایم پیداست

کاکل او شب قدری است که پایانش نیست

همت از مهر فراگیر که با یک ته نان

[...]

فیاض لاهیجی

چه ز نظّاره برد دیده که حیرانش نیست؟

به چه دل جمع کند آنکه پریشانش نیست؟

حیرت صورت دیوار چنین می‌گوید

که درین خانه کسی نیست که حیرانش نیست

دست امیّد من و بخت رسایی هیهات

[...]

رضاقلی خان هدایت

یارب این درد چه درد است که درمانش نیست

وین چه اندوه و ملال است که پایانش نیست

هم نشینم به خیال تو و آسوده دلم

کاین‌وصالی‌است که در پی غمِ هجرانش نیست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رضاقلی خان هدایت
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه