زلف جانان سحر از باد صبا در هم شد
عاقلان مژده که زنجیر جنون محکم شد
ساقی از نشئه مستی کله از سر نگرفت
گل و سنبل به هم آمیخت عجب عالم شد
سالها بود که دارا سر و سامانی بود
عاقبت در سر آن زلف خم اندر خم شد
ز خط سبز تو مویی به دو عالم ندهم
تا نگویی سر مویی ز ارادت کم شد
گفتمش خون دل عاشق بیچاره که خورد
به تبسم نگهی کرد سخن مبهم شد
سر هر گل دل صد بلبل مسکین خون گشت
تا در این گلشن پر خار دلی خرم شد
گفتمش هیچ سر صحبت ما داری؟ گفت
کی پری را هوس انس بنیآدم شد
مشک با هیچ جراحت نشنیدم که بساخت
غیر زلفت که دل ریش مرا مرهم شد
کم مباد از سر من سایهٔ این غم نیر
کافتتاحی شد اگر کار مرا زین غم شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف زیباییهای جانان و تأثیرات عشق و جنون بر دل عاشق میپردازد. زلفهای جانان در باد صبا پریشان شده و جان عاشق را به تسخیر خود درآورده است. در این عالم پر از شور و شوق، عاملی به نام ساقی وجود دارد که در حال نوشاندن مستی به جهانیان است. وجود زلف جانان در نظر شاعر به قدری ارزشمند است که او حاضر نیست حتی یک تار موی آن را به چیزی دیگر بدهد. عاشق در دل خود درد و رنج عشق را تحمل میکند اما در عین حال از نگاههای معشوق آگاه است که سرشار از معانی مبهم است. در نهایت، شاعر به حال غم و اندوه خود اشاره میکند و میگوید که سایه غم همواره بر سر او سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: زلفهای محبوب در صبح نسیم با هم درهم شد و عاقلها خبر بدهند که زنجیرهای جنون محکمتر شدهاند.
هوش مصنوعی: مستکننده به دلیل نشئه و شیدایی، دیگر عقل و هوش خود را از دست داده است. گل و سنبل در هم آمیختهاند و چه دنیای شگفتی به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: مدتها بود که شخصی مرفه و توانگر زندگی منظمی داشت، اما در نهایت به خاطر شیفتگی و عشق، وضعیتش به هم ریخت و دچار آشوب شد.
هوش مصنوعی: من هیچ چیز با ارزشتری از موی خط سبز تو را به دو جهان نمیدهم، چون نمیخواهم بگویی که ذرهای از محبت و ارادت من کم شده است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که عاشق بیچاره، در حال رنج و درد خود، چه مشکلاتی را متحمل شده است. او با تبسمی نگریست و صحبتهایش به شکلی نامفهوم و مبهم تبدیل شد.
هوش مصنوعی: در هر گل، دل چندین بلبل بینوا به خاطر عشق و شور و شوق، خون میشود تا در این باغ پر ازخار، دلی شاد و خوشحال پیدا شود.
هوش مصنوعی: به او گفتم آیا موضوعی برای گفتگو داریم؟ او پاسخ داد که آیا پری میتواند به دوستی با آدمها تمایل داشته باشد؟
هوش مصنوعی: من هرگز نشنیدم که مشک، به غیر از زلف تو درمانی برای دل شکسته من بیافریند.
هوش مصنوعی: غم شدید من از سرم کنار نرود، حتی اگر به بهانهای کارهایم آغاز شود، این غم همچنان وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سوزش داغ دل من ز خط او کم شد
بی تکلف خط او داغ مرا مرهم شد
اندک اندک غم عشقم به کمی روی نهاد
رفته رفته دل غم پرور من خرم شد
گرچه او شیفته دل گشت و پریشان خاطر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.